English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
English Persian
ordered tree درخت مرتب شده
Search result with all words
minimal tree درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
Other Matches
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
merge sorting algorithm الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanges روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
rootery توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
papaw درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
ceiba درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
sort برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
underbrush درخت کوچک روینده درزیر درخت
filing 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
myrica درخت شیشعان درخت موم
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
formats روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
gambier درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambir درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
Cypress design طرح درخت سرو [سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
tidiest مرتب
presentable <adj.> مرتب
trim <adj.> مرتب
tidier مرتب
orderlies مرتب
in good order <adj.> مرتب
trims مرتب
trimmest مرتب
indexes مرتب کر دن
indexed مرتب کر دن
index مرتب کر دن
irregular نا مرتب
tidies مرتب
kilter مرتب
tidying مرتب
tidied مرتب
tidy <adj.> مرتب
he was neat مرتب
methodic مرتب
serials مرتب
serial مرتب
shipshape مرتب
well-groomed مرتب
straight <adj.> مرتب
neatest مرتب
regulars مرتب
well groomed مرتب
neater مرتب
uncluttered <adj.> مرتب
neat <adj.> مرتب
prissy مرتب
well-ordered <adj.> مرتب
steady <adj.> مرتب
regular <adj.> مرتب
proper <adj.> مرتب
fair <adj.> مرتب
ordered مرتب
decent <adj.> مرتب
businesslike مرتب
orderly مرتب
business like مرتب
systematic مرتب
marshal مرتب کردن
collocate مرتب کردن
tidiest مرتب کردن
Shipshape . In apple pie order. مرتب ومنظم
tidying مرتب کردن
tidy مرتب کردن
collocated مرتب کردن
trim مرتب پاکیزه
regularizing مرتب کردن
tidies مرتب کردن
regularizes مرتب کردن
regularized مرتب کردن
regularize مرتب کردن
collocating مرتب کردن
regularising مرتب کردن
regularises مرتب کردن
regularised مرتب کردن
collocates مرتب کردن
riptide جریان اب نا مرتب
straighter راحت مرتب
partially ordered پاره مرتب
order مرتب کردن
put straight مرتب کردن
well ordered مرتب و منظم
queerly بطور مرتب
to map out مرتب کردن
clean مرتب کردن
straight راحت مرتب
cleaned مرتب کردن
cleanest مرتب کردن
cleans مرتب کردن
unrehearsed ازقبلآماده - مرتب
tidier مرتب کردن
marshaled مرتب کردن
tidied مرتب کردن
straighten up <idiom> مرتب کردن
Orderly . In good order . Tidy . Ship - shape . مرتب ومنظم
marshaling مرتب کردن
sorting مرتب نمودن
marshalled مرتب کردن
well conditioned مرتب و منظم
ordered pair جفت مرتب
marshals مرتب کردن
straightest راحت مرتب
periodic که مرتب رخ میدهد
concert مرتب کردن
intrinsic مرتب شایسته
draw up مرتب کردن
tidily <adv.> بطور مرتب
graduate مرتب کردن
graduates مرتب کردن
graduating مرتب کردن
fix up مرتب کردن
set in order مرتب کردن
to cleanvp مرتب کردن
to put to rights مرتب کردن
j'adoube مرتب می کنم
concerts مرتب کردن
clear up مرتب کردن
ordering مرتب سازی
periodical که مرتب رخ میدهد
orderly <adv.> بطور مرتب
neatly <adv.> بطور مرتب
duly <adv.> بطور مرتب
orderly <adv.> بصورت مرتب
tidily <adv.> بصورت مرتب
neatly <adv.> بصورت مرتب
duly <adv.> بصورت مرتب
lineup مرتب کردن
collates مرتب کردن
collate مرتب کردن
arranges مرتب کردن
collating مرتب کردن
trims مرتب پاکیزه
arranging مرتب کردن
collated مرتب کردن
trimmest مرتب پاکیزه
arranged مرتب کردن
arrange مرتب کردن
squares مرتب کردن کلاه
tree sort مرتب کردن درختی
collating sort مرتب کردن داده
shipshape مرتب کردن منظم
distributive sort مرتب کردن توزیعی
descending sort مرتب سازی نزولی
neatly بطور مرتب و اراسته
redd مرتب کردن رهاساختن
squared مرتب کردن کلاه
square مرتب کردن کلاه
setting up نهادن مرتب کردن
reorder دوباره مرتب کردن
ripple sort مرتب کردن موجی
bubble sort مرتب کردن حبابی
tabular مرتب شده در یک جدول
data processing مرتب کردن داده ها
sets نهادن مرتب کردن
to fix up مرتب کردن جادادن
set نهادن مرتب کردن
quicksort مرتب کردن سریع
squaring مرتب کردن کلاه
primp مرتب ومنظم ساختن
filed دسته کاغذهای مرتب
block sort مرتب کردن بلاکی
sort field میدان مرتب سازی
indexical مرتب بشکل فهرست
sort field فیلد مرتب سازی
insertion sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن
pick up <idiom> تمیز ،مرتب کردن
internal sort مرتب کردن درونی
internal sort مرتب سازی داخلی
ordered pair زوج مرتب [ریاضی]
unjustified که مرتب نشده است
selection sort مرتب کردن گزینشی
magnetic tape sorting مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
ascending sort مرتب سازی صعودی
ordered pair زوج مرتب [ریاضی]
file دسته کاغذهای مرتب
external sort مرتب سازی خارجی
neatest شسته و رفته مرتب
neater شسته و رفته مرتب
neat شسته و رفته مرتب
oscillating sort مرتب کردن نوسانی
bags تعدادی از اجزای نا مرتب
She keep son bothering me . مرتب مزاحم من است
major sort مرتب سازی اصلی
bag تعدادی از اجزای نا مرتب
reference لیست موضوعات مرتب شده
juxtaposition مرتب کردن موضوعات در کنار هم
sorting network شبکه مرتب کردن داده ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com