Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
bald animal or tree
درخت یا حیوان برهنه
Other Matches
rootery
توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
ceiba
درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
papaw
درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
underbrush
درخت کوچک روینده درزیر درخت
myrica
درخت شیشعان درخت موم
bald
برهنه
baldest
برهنه
baldly
برهنه
nude
برهنه
nudes
برهنه
evite
زن برهنه
naked
برهنه
denudate
برهنه
starkers
برهنه
discalceate
برهنه
discalceated
برهنه
balder
برهنه
untented
برهنه
sky clad
برهنه
oats
جو برهنه
stripped
برهنه
uncover
برهنه کردن
widowed of fruits
برهنه از میوه
gymnogynous
برهنه تخمدان
gymnopterous
برهنه بال
gymnosophist
فیلسوف برهنه
gymnospore
هاگ برهنه
gymnostomous
برهنه دهان
stripping
برهنه سازی
to bare
برهنه کردن
undressed
لخت برهنه
to lay bare
برهنه کردن
strip
برهنه کردن
stark naked
بکلی برهنه
stripteaser
رقاصه برهنه
lay bare
برهنه کردن
nakedly
برهنه وار
uncovering
برهنه کردن
uncovers
برهنه کردن
gymnocarpous
برهنه میوه
denuding
برهنه کردن
achene
تخم برهنه
disrobed
برهنه کردن
adamite
ادم برهنه
barehanded
<adj.>
با دست برهنه
denudation
برهنه سازی
barebaked
سواراسب برهنه
bareback
سواراسب برهنه
disrobe
برهنه کردن
disrobes
برهنه کردن
divestiture
برهنه سازی
peeled
زائر برهنه
denude
برهنه کردن
denuded
برهنه کردن
denudes
برهنه کردن
disrobing
برهنه کردن
peeled
برهنه نخ نما شده
aphyllous
بی شاخ و برگ برهنه
barest
برهنه کردن اشکارکردن
bare
برهنه کردن اشکارکردن
bared
برهنه کردن اشکارکردن
barer
برهنه کردن اشکارکردن
bares
برهنه کردن اشکارکردن
baring
برهنه کردن اشکارکردن
magascopic
نمودار بچشم برهنه
indecent exposure
نمودار سازی تن برهنه درپیش مردم
gambier
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambir
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
Cupid
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
cupids
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
gymnosophy
اصول وطرز زندگی فیلسوفان ومرتاضهای برهنه هندی
beast
حیوان
living creatuse
حیوان
beasts
حیوان
animal
حیوان
animals
حیوان
Cypress design
طرح درخت سرو
[سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
reptiles
حیوان خزنده
lost animal
حیوان ضاله
beastly
حیوان صفت
lost animal
حیوان گمشده
pack animals
حیوان باربر
boughs
شانه حیوان
zootheism
حیوان پرستی
zoophilous
حیوان دوست
zoophobia
حیوان هراسی
reptile
حیوان خزنده
bestiality
جماع با حیوان
bough
شانه حیوان
bestiality
حیوان صفتی
animalization
تبدیل به حیوان
mavericks
حیوان بیصاحب
maverick
حیوان بیصاحب
hilding
حیوان چموش
kittens
بچه حیوان
frying
حیوان نوزاد
fry
حیوان نوزاد
fries
حیوان نوزاد
ectotherm
حیوان خونسرد
kitten
بچه حیوان
zoophilic
حیوان دوست
option of animals
خیار حیوان
zoophily
حیوان خواهی
brutes
جانور حیوان
brutes
حیوان صفت
brute
جانور حیوان
brute
حیوان صفت
beast of burden
حیوان باربری
beastby
حیوان صفت
zoology
حیوان شناسی
wildling
حیوان وحشی
whiffet
حیوان رشدنکرده
pack animal
حیوان باربر
zooerasty
جماع با حیوان
biped
حیوان دوپا
zoophilia
حیوان خواهی
draft animal
حیوان بارکش
zooparasite
حیوان انگل
slick ear
حیوان بی گوش
spinal animal
حیوان نخاعی
bipeds
حیوان دوپا
zoolatry
حیوان پرستی
carnivorous
حیوان گوشتخوار
gymnopaedic
درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
poeeping tom
ادمی که بانگاه باعضاء تناسلی واعضای برهنه اطفاء شهوت کند
brutalization
حیوان صفت نمودن
cade
حیوان دست اموز
stag
کره اسب حیوان نر
hollers
صدای مخصوص هر حیوان
stags
کره اسب حیوان نر
holler
صدای مخصوص هر حیوان
pet
حیوان اهلی منزل
flycatcher
حیوان مگس خوار
pets
حیوان اهلی منزل
hollering
صدای مخصوص هر حیوان
animal glue
سریشم از انساج حیوان
petted
حیوان اهلی منزل
hollered
صدای مخصوص هر حیوان
armadillo
نوعی حیوان گورکن
acephalon
حیوان راستهء بی سران
the fountain of life
چشمه حیوان یازندگی
abalone
قسمی حیوان صدف
pizzle
الت ذکور حیوان
armadillos
نوعی حیوان گورکن
slick ear
حیوان فاقدگوش خارجی
zoomorphism
حیوان ریخت انگاری
brutal
حیوان صفت وحشی
acephalous
حیوان راستهء بی سران
animal distress calls
فریادهای درماندگی حیوان
feral
حیوان شکاری وحشی
housebroken
حیوان تربیت شده
yahoo
ادم حیوان صفت
zoopsia
توهم حیوان بینی
imbrute
حیوان صفت کردن
varmint
حیوان یا پرنده شکارکننده
suckers
حیوان یا عضویا الت مکنده
sucker
حیوان یا عضویا الت مکنده
brutalises
وحشی یا حیوان صفت کردن
innards
اعضای داخلی حیوان یاانسان
brutalised
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalising
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalize
وحشی یا حیوان صفت کردن
acute preparation
حیوان کشی از روی ترحم
brutalizing
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized
وحشی یا حیوان صفت کردن
stature
ارتفاع طبیعی بدن حیوان
rogues
حیوان عظیم الجثه سرکش
rogue
حیوان عظیم الجثه سرکش
bunnies
اسم حیوان دست اموز
bunny
اسم حیوان دست اموز
endoskeleton
استخوان بندی درونی حیوان
hoof
حیوان سم دار باسم زدن
bunny rabbit
اسم حیوان دست اموز
exoskeleton
پوشش محافظه خارجی حیوان
hoofs
حیوان سم دار باسم زدن
manus
دست حیوان قسمت انتهایی
bestial
شبیه حیوان جانور خوی
bunny rabbits
اسم حیوان دست اموز
zoological
وابسته به جانور شناسی حیوان
whelp
بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
vitals
اعضای اصلی بدن حیوان
burnt offering
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
zoos
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
burnt offerings
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
zoo
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
foreleg
پای جلو حیوان دست چارپایان
forelegs
پای جلو حیوان دست چارپایان
pick up a trail/scent
<idiom>
تشخیص جای پای انسان یا حیوان
autotomy
انفصال خودبخوددست یا پا یا عضو حیوان ازبدن
vibrissa
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
bird motif
نقش پرنده در قالی حیوان دار
ecesis
قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
zoon
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
breeding ground
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
breeding grounds
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
teamster
راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
animalist
مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
beard
هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
beards
هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com