English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (8 milliseconds)
English Persian
in service درخدمت ارتش در ارتش
Other Matches
gl مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army of occupation ارتش فاتح ارتش اشغالگر
judge advocate general رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
army ارتش
armies ارتش
field army ارتش
pentagon ارتش امریکا
the rank and file توده ارتش
army group گروه ارتش
the red army ارتش سرخ
army corps سپاههای ارتش
army commander فرمانده ارتش
army artillery توپخانه ارتش
active army ارتش کادر
military جنگی ارتش
pentagons ارتش امریکا
active duty ارتش کادر
the losses of the army تلفات ارتش
the a of the army پیشرفت ارتش
regular army ارتش دائمی
general issue ملزومات ارتش
field army ارتش رزمی
standing army ارتش دائمی
standing army ارتش منظم
state guard ارتش ایالتی
regular army ارتش منظم
combined arms army ارتش مرکب
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
army stores فروشگاه ارتش
general staff ستاد ارتش
militarism ارتش سالاری
military campaign لشکرکشی [ارتش]
majored سرگرد ارتش
irregulars ارتش نامنظم
majoring سرگرد ارتش
standing ارتش ثابت
regulars ارتش کادر
regular ارتش کادر
servicemen عضو ارتش
serviceman عضو ارتش
constables افسر ارتش
women's army corps ارتش زنان
major سرگرد ارتش
field army ارتش صحرایی
constable افسر ارتش
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
regular army ارتش کادر ثابت
conscript army ارتش سربازان وفیفه
punitive article قوانین جزایی ارتش
quartermaster general رئیس کل کارپردازی ارتش
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
women's army corps قسمت زنان ارتش
yeomanry ارتش داوطلب از زارعین
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
USA ارتش ایالات متحده
the main army بخش عمده ارتش
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
standing army ارتش کادر ثابت
vivandiere اغذیه فروش ارتش
rifleman تفنگ دار [ارتش]
to dismiss [American E] مرخص کردن [ارتش]
to fall out مرخص کردن [ارتش]
martial وابسته به ارتش نظامی
army alpha test ازمون الفای ارتش
army beta test ازمون بتای ارتش
army general staff ستاد عمومی ارتش
to fall out معاف کردن [ارتش]
to dismiss [American E] معاف کردن [ارتش]
armies ارتش نیروی زمینی
army ارتش نیروی زمینی
regiment گردان در ارتش انگلیس
regiments گردان در ارتش انگلیس
brass hat افسر ارشد ارتش
brass hats افسر ارشد ارتش
army service area منطقه عقب ارتش
army troops یکانهای رده ارتش
military justice قوانین جزایی ارتش
field grade افسر ارشد ارتش
general officer امرای ارتش امیران
general issue تدارکات عمومی ارتش
jcs رئیس ستاد ارتش
joint chief of staff رئیس ستاد ارتش
foreignlegion سرباز داوطلب در ارتش
dismissal of the armey مرخص کردن از ارتش
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
marksman نشانه گیر [ارتش و ورزش]
marksman تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
defense [American E] دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
to issue marching order دستور پیشروی دادن [ارتش]
combat helmet کلاه ایمنی جنگی [ارتش]
pole position آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
defence [British E] دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
army in the field ارتش مستقر در صحنه عملیات
staffed چوب پرچم ستاد ارتش
staffs چوب پرچم ستاد ارتش
candidate داوطلب خدمت در ارتش نامزد
warlord افسر عالی رتبه ارتش
candidates داوطلب خدمت در ارتش نامزد
to see service در ارتش یانیروی دریایی خدمت
theater army ارتش مستقر در صحنه عملیات
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
seasoned troops ارتش ورزیده و جنگ دیده
reenlistment دوباره در ارتش استخدام شدن
countermarch تغییر جهت حرکت ارتش
post exchange فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
fusilier هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
staff چوب پرچم ستاد ارتش
MI5 بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
MI6 بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
invasion currency پول رایج ارتش اشغالگر
fusileer هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
conscription داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
To what do you attributeThe failure of the army? شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
agct ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
american defense service medal نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
civil military action عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
veterinarians پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
commissariats اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
commissariat اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
militarists ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarist ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
general ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
generals ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
veterinarian پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
war footing حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
unmilitary بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
The army had to retreat from the battlefield. ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
surgeon general رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
ration credit تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
rookie تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
demoratize بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
conscientious objectors کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objector کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
landwehr بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
pandours or doors امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
ada زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
claimant agency شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
supreme commander فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
inspector general بازرسی بازرسی کل ارتش
to be in the pay of any one درخدمت کسی بودن
they attended the king ایشان درخدمت پادشاه بودند
to be on-call در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com