English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 27 (4 milliseconds)
English Persian
refulgent درخشنده متشعشع
Other Matches
resplendent درخشنده
fulgent درخشنده
effulgent درخشنده
glittering درخشنده
golden درخشنده
radiative متشعشع
asteriated متشعشع
radiant متشعشع
interlucent درمیان درخشنده
resplendently بطور درخشنده
semilustrous نیمه درخشنده
shiner چیز درخشنده
glaringly بطور درخشنده
radiant پر جلا درخشنده
radiates متشعشع شدن
radiated متشعشع شدن
radiating متشعشع شدن
radiate متشعشع شدن
relucent منعکس کننده نور متشعشع
radiate تابیدن درخشیدن متشعشع شدن
radiating تابیدن درخشیدن متشعشع شدن
heat radiates from the stove گرما ازبخاری متشعشع میشود
radiated تابیدن درخشیدن متشعشع شدن
radiates تابیدن درخشیدن متشعشع شدن
photosphere لایه خارجی اتمسفر خورشیدکه بسیار داغ و درخشنده میباشد
Mercerization مرسیزاسیون [این عمل شیمیایی بر روی نخ های پنبه ای توسط مواد قلیائی و در محیط تحت فشار انجام گرفته تا علاوه بر افزایش استحکام نخ، حالتی درخشنده نیز به آن افزوده شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com