English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
rrayer درخواست التماس
Other Matches
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
call-ups درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisition درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand درخواست بیش از حد درخواست اضافی
requisitions درخواست کردن درخواست وسایل
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
rogation التماس
entreaty التماس
entreaties التماس
supplication التماس
appeals التماس
imploration التماس
appeal التماس
suppliance التماس
appealed التماس
imploring التماس کردن به
implores التماس کردن به
implored التماس کردن به
implore التماس کردن به
entreating التماس کردن
supplicatory التماس امیز
solicits التماس کردن
solicit التماس کردن
entreats التماس کردن
soliciting التماس کردن
entreat التماس کردن
entreated التماس کردن
solicited التماس کردن
supplicate التماس کردن
impetration در خواست التماس
conjuring التماس کردن به
conjuration التماس مناجات
conjures التماس کردن به
plead with التماس کردن
conjured التماس کردن به
obtest التماس کردن
precarious التماس کن پرمخاطره
adjuration لابه التماس
conjure التماس کردن به
my imploration wrought on him التماس من دراوکارگریاموثرواقع شد
solicitation التماس خواستاری
prigs دزدیدن التماس کردن
prig دزدیدن التماس کردن
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
exorable قابل تحریک در مقابل التماس
beseeches درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseeched درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseech درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
to sit up and beg التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to beg [of a dog holding up front paws] التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
request درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested درخواست اماد کردن درخواست کردن
fire call درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
requesting درخواست اماد کردن درخواست کردن
besought التماس کردن به استدعاکردن یادرخواست کردن از
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
supplication درخواست
d. of a request در درخواست
requests درخواست
imploration درخواست
requisitioning درخواست
requisitions درخواست
requisitioned درخواست
solicitation درخواست
appeal درخواست
appealed درخواست
appeals درخواست
requisition درخواست
requistion for money درخواست
enquiry درخواست
requesting درخواست
postulated درخواست
claims درخواست
claiming درخواست
claimed درخواست
claim درخواست
indent درخواست
postulate درخواست
tendering درخواست
tenderest درخواست
tendered درخواست
tender درخواست
indents درخواست
indenting درخواست
applications درخواست
demanded درخواست
demand درخواست
suit درخواست
demands درخواست
application درخواست
suits درخواست
suited درخواست
postulates درخواست
on request of which [at his request] به درخواست او
request درخواست
postulating درخواست
requested درخواست
imprecate نفرین کردن التماس کردن
plead with درخواست کردن
purchase requisition درخواست خرید
on call بنا به درخواست
demandant درخواست کننده
excess demand درخواست مازاد
to make an application [to apply] درخواست کردن
fire message درخواست اتش
document number شماره درخواست
applies درخواست کردن
materials requisition درخواست مواد
at the request of به خواهش [به درخواست]
pleader درخواست دادن
request signal علامت درخواست
requisition line خط درخواست اماد
toa for a job or position درخواست کارکردن
supplicate درخواست کردن
put in for something <idiom> درخواست چیزی
writ of subpoena برگ درخواست
supervisor request درخواست نافر
stock requisition درخواست کالا
speak for <idiom> درخواست کردن
requisition number شماره درخواست
round robin درخواست کتبی
asking and ordering درخواست و سفارش
demanded <adj.> <past-p.> درخواست شده
claimed <adj.> <past-p.> درخواست شده
asked <adj.> <past-p.> درخواست شده
to g. any one's request درخواست کسیراپذیرفتن
entreated درخواست کردن
applicants درخواست دهنده
applying درخواست کردن
apply درخواست کردن
applies درخواست دادن
applicants درخواست کننده
apply درخواست دادن
implore درخواست کردن از
prays درخواست کردن
praying درخواست کردن
prayed درخواست کردن
applying درخواست دادن
solicits درخواست کردن
entreat درخواست کردن
inquiry اسستسفار درخواست
soliciting درخواست کردن
solicit درخواست کردن
inquiries اسستسفار درخواست
solicited درخواست کردن
applicant درخواست دهنده
applicant درخواست کننده
entreating درخواست کردن
entreats درخواست کردن
appeal for tenders درخواست مزایده
application form برگ درخواست
pray درخواست کردن
demanded درخواست کردن
demanded درخواست مطالبه
call for fire درخواست اتش
requests درخواست می کنم
demand درخواست کردن
demand درخواست مطالبه
d. note درخواست پرداخت
declaration of intention درخواست تابعیت
demand code رمز درخواست
basic requisition number درخواست اولیه
demands درخواست مطالبه
demands درخواست کردن
implored درخواست کردن از
applicator درخواست کننده
implores درخواست کردن از
imploring درخواست کردن از
request درخواست می کنم
requested درخواست می کنم
requesting درخواست می کنم
basic requisition number درخواست ابتدایی
requisition درخواست رسمی کردن
by popular [demand] request درخواست توده پسند
requisitioned درخواست رسمی کردن
to apply for leave درخواست مرخصی کردن
to solicit an office درخواست ازیک شرکت
solicited درخواست یا تقاضا کردن از
to ask too much بیش از حد درخواست کردن
to grant an application درخواست نامه ای را پذیرفتن
to reject [refuse] an application درخواست نامه ای را رد کردن
on application در زمان [حالت] درخواست
solicits درخواست یا تقاضا کردن از
on request وقتی که درخواست بشود
soliciting درخواست یا تقاضا کردن از
to a oneself for help درخواست کمک کردن
call for fire درخواست اتش کردن
indents سفارش درخواست کردن
pleadable قابل درخواست دادن
proposal form فرم درخواست بیمه
recind لغو کامل درخواست
reclama درخواست تجدید نظر
repleader درخواست تجدیدنظر استیناف
request for price quotation درخواست مظنه قیمت
indenting سفارش درخواست کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com