Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
portcall
درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
Other Matches
requisitioned
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning
درخواست کردن درخواست وسایل
requisition
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions
درخواست کردن درخواست وسایل
loading facilities
وسایل بارگیری
pickup zone
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
prestowage plan
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
block stowage loading
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
line item
اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
preload loading
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
back haul
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
combat loading
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
endurance loading
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
embarkation order
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
request modify
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
call-up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
excess demand
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
fire call
درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
request
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested
درخواست اماد کردن درخواست کردن
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
loading bridge
پل بارگیری
loading
بارگیری
material handling bridge
پل بارگیری
charging
بارگیری
shipping
بارگیری
stowage
بارگیری
burdening
بارگیری
well deck
پل بارگیری
loads
بارگیری کردن
loading time
زمان بارگیری
loads
بارگیری مهمات
well deck
عرشه بارگیری
load
فرفیت بارگیری
loading rack
سکوی بارگیری
stowage
بارگیری و باراندازی
loading point
نقطه بارگیری
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
aprons
محوطه بارگیری
apron
محوطه بارگیری
Loading and unloading.
بارگیری وتخلیه
loads
فرفیت بارگیری
loading diagram
دیاگرام بارگیری
loading chart
جدول بارگیری
laden
بارگیری شده
load
بارگیری کردن
load
بارگیری مهمات
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
stowed
بارگیری کردن
stowing
بارگیری کردن
plimsol mark
مارک بارگیری
point of loading
نقطه بارگیری
stows
بارگیری کردن
pre loading
بارگیری اولیه
stow
بارگیری کردن
pallete
کفه بارگیری
pack saddle
زین بارگیری
loading scale
مقیاس بارگیری
loading site
سکوی بارگیری
plimsol mark
علایم بارگیری
loading site
محل بارگیری
loading station
ایستگاه بارگیری
loading table
جدول بارگیری
magnetic loading
بارگیری مغناطیسی
on berth
ناوحاضربه بارگیری
loading
فرفیت بارگیری
bucket charging
بارگیری با سطل
quays
سکوی بارگیری
load factor
ضریب بارگیری
deadweight
تناژ بارگیری
line charging current
جریان بارگیری خط
line charging capacity
فرفیت بارگیری خط
bulk loading
بارگیری در مخازن
carburizing pot
فرف بارگیری
cargo net
تور بارگیری
commercial loading
بارگیری تجارتی
charging crane
جرثقیل بارگیری
charging car
واگن بارگیری
charging wharf
اسکله بارگیری
frequency loading
بارگیری فرکانسی
quay
سکوی بارگیری
load lines
علایم بارگیری
accumulator charge
بارگیری اکومولاتور
loading apron
نوار بارگیری
download
بارگیری پایین
ammunition loading line
خط بارگیری مهمات
charging berth
اسکله بارگیری
embarkation table
جدول بارگیری
loading bucket
سطل بارگیری
embarkation area
محوطه بارگیری
pallets
کفه بارگیری
pallet
کفه بارگیری
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
loading
بارگیری مهمات درهواپیما
charging side
محل بارگیری کوره
stevedores
بارگیری وباراندازی کردن
embarkation table
جدول قابلیت بارگیری
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
stevedore
بارگیری وباراندازی کردن
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
horizontal loading
بارگیری افقی کشتیها
bulk load method
روش بارگیری با بارقوال
loading plan
طرح بارگیری خودرو
loading list
لیست بارگیری خودرو
loading chart
طرح بارگیری هواپیما
shiping agent
کارگزار بارگیری کشتی
staging unit
یکان بارگیری کننده
actual obligated space
محل یا جا در بارگیری دریایی
stevedoring charges
هزینههای بارگیری وباراندازی
bulk loading
بارگیری مخزن به طور یک جا
tactical loading
بارگیری رزمی یا جنگی
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
charge and discharge
محل بارگیری و باراندازی
cargo port
دریچه بارگیری ناو
ingot charging crane
جراثقال بارگیری شمش
initial program load
بارگیری برنامه اغازی
loading space
فضای قابل بارگیری
cargo plan
طرح بارگیری ناو
railway end
پل سکوی بارگیری راه اهن
drayage
هزینه بارگیری وبار اندازی
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
reloadable control storage
انباره با کنترل بارگیری مجدد
base loading
بارگیری انجام شده در پایگاه
bridge plate
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
accessorial services
خدمات بارگیری و تخلیه بار
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
bulk load method
روش استفاده از بارگیری قوال
The ship is loading.
کشتی درحال بارگیری است
mutilation table
جدول راهنمای بارگیری خودروها
capacity load
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
despatch money
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
loading ramp
راهروی شیب دار بارگیری
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
maximum load rating
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
laydays
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lading
بارگیری عمل بار کردن
lay day
روز بارگیری وباراندازی کشتی
lay day
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lift on
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
lighterage
هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
fio
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
embarkation order
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
port
شراب شیرین بارگیری کردن
palletetisation
درکفه بارگیری قرار دادن
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
despatch money
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
drayage
چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
mutilation table
جدول بارگیری پیش بینی شده
dispatch money
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
loading
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
embarkation element
یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
actual placement
قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com