English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
an a for a position درخواست دهنده برای کار
Other Matches
applicant درخواست دهنده
applicants درخواست دهنده
HTTP دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
cues پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
cue پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
appeal [to] or [for] درخواست [برای] [استیناف در دادگاه]
application [for something] درخواست نامه [برای چیزی]
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
referral order درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
reverses سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversed سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversing سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
status سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
drive حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drives حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
retards درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retard درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
prognosticative or ticatory خبر دهنده متضمن نشانه برای پیشگویی
QBE زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
shoot the gap حمله بین محافظان خط برای رسیدن به توپدار یا پاس دهنده
wait time خیر بین یک درخواست برای داده و ارسال داده از حافظه
call-up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitioned درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand درخواست بیش از حد درخواست اضافی
requisitioning درخواست کردن درخواست وسایل
requisition درخواست کردن درخواست وسایل
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
rah rah دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
request درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting درخواست اماد کردن درخواست کردن
fire call درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
requests درخواست اماد کردن درخواست کردن
quantity equation معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
tender درخواست
suit درخواست
claim درخواست
requested درخواست
solicitation درخواست
tendered درخواست
suits درخواست
tenderest درخواست
requests درخواست
claimed درخواست
requesting درخواست
tendering درخواست
suited درخواست
request درخواست
claims درخواست
application درخواست
postulate درخواست
postulated درخواست
requisitioning درخواست
postulating درخواست
requisitions درخواست
postulates درخواست
requisition درخواست
d. of a request در درخواست
applications درخواست
claiming درخواست
indents درخواست
enquiry درخواست
indenting درخواست
demand درخواست
on request of which [at his request] به درخواست او
supplication درخواست
requisitioned درخواست
imploration درخواست
appealed درخواست
requistion for money درخواست
appeals درخواست
indent درخواست
demands درخواست
appeal درخواست
demanded درخواست
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
applicants درخواست کننده
applicant درخواست کننده
writ of subpoena برگ درخواست
implore درخواست کردن از
imploring درخواست کردن از
rrayer درخواست التماس
entreat درخواست کردن
on call بنا به درخواست
implores درخواست کردن از
implored درخواست کردن از
speak for <idiom> درخواست کردن
entreating درخواست کردن
toa for a job or position درخواست کارکردن
supervisor request درخواست نافر
supplicate درخواست کردن
entreats درخواست کردن
put in for something <idiom> درخواست چیزی
fire message درخواست اتش
entreated درخواست کردن
declaration of intention درخواست تابعیت
request signal علامت درخواست
demandant درخواست کننده
purchase requisition درخواست خرید
demand code رمز درخواست
pray درخواست کردن
prayed درخواست کردن
praying درخواست کردن
prays درخواست کردن
requisition line خط درخواست اماد
call for fire درخواست اتش
requisition number شماره درخواست
basic requisition number درخواست اولیه
pleader درخواست دادن
plead with درخواست کردن
to g. any one's request درخواست کسیراپذیرفتن
demanded <adj.> <past-p.> درخواست شده
claimed <adj.> <past-p.> درخواست شده
asked <adj.> <past-p.> درخواست شده
asking and ordering درخواست و سفارش
applicator درخواست کننده
document number شماره درخواست
request درخواست می کنم
solicit درخواست کردن
stock requisition درخواست کالا
appeal for tenders درخواست مزایده
solicited درخواست کردن
applying درخواست دادن
applying درخواست کردن
demand درخواست مطالبه
demand درخواست کردن
round robin درخواست کتبی
demands درخواست کردن
demands درخواست مطالبه
demanded درخواست کردن
demanded درخواست مطالبه
requesting درخواست می کنم
requests درخواست می کنم
inquiries اسستسفار درخواست
inquiry اسستسفار درخواست
to make an application [to apply] درخواست کردن
requested درخواست می کنم
apply درخواست دادن
solicits درخواست کردن
applies درخواست کردن
excess demand درخواست مازاد
d. note درخواست پرداخت
applies درخواست دادن
at the request of به خواهش [به درخواست]
soliciting درخواست کردن
apply درخواست کردن
basic requisition number درخواست ابتدایی
application form برگ درخواست
materials requisition درخواست مواد
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
repleader درخواست تجدیدنظر استیناف
requisitions درخواست رسمی کردن
to ask too much بیش از حد درخواست کردن
requisitioned درخواست رسمی کردن
call for fire درخواست اتش کردن
to solicit an office درخواست ازیک شرکت
on request وقتی که درخواست بشود
requisition درخواست رسمی کردن
requesting unit یکان درخواست کننده
indents سفارش درخواست کردن
on call اتشهای طبق درخواست
on application در زمان [حالت] درخواست
indent سفارش درخواست کردن
modification work order برگ درخواست نوسازی
indenting سفارش درخواست کردن
to apply for leave درخواست مرخصی کردن
requisitioning درخواست رسمی کردن
initial fire request درخواست ابتدایی اتش
debt enforcement درخواست طلب وصول
to grant an application درخواست نامه ای را پذیرفتن
to reject [refuse] an application درخواست نامه ای را رد کردن
pleadable قابل درخواست دادن
by popular [demand] request درخواست توده پسند
to a oneself for help درخواست کمک کردن
proposal form فرم درخواست بیمه
boned خواستن درخواست کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com