English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
debt enforcement درخواست طلب وصول
Other Matches
del credere agent نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
call-ups درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisition درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand درخواست بیش از حد درخواست اضافی
requisitioned درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions درخواست کردن درخواست وسایل
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
requested درخواست اماد کردن درخواست کردن
fire call درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
requests درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting درخواست اماد کردن درخواست کردن
request درخواست اماد کردن درخواست کردن
collection وصول
recoveries وصول
reception وصول
receptions وصول
collections وصول
recovery وصول
outstandingly وصول نشده
recovering وصول کردن
line of approach راه وصول
recvery استرداد وصول
recovers وصول کردن
feasible <adj.> قابل وصول
outstanding وصول نشده
doable <adj.> قابل وصول
recover وصول کردن
to get in وصول کردن
receipts وصول کردن
receipts اعلام وصول
receipt وصول کردن
accessibility قابلیت وصول
receipt اعلام وصول
recoverable قابل وصول
recipient وصول کننده
recipients وصول کننده
levied وصول مالیات
recoveries وصول جبران
levies وصول مالیات
levy وصول مالیات
levying وصول مالیات
recovery وصول جبران
achievable <adj.> قابل وصول
contrivable <adj.> قابل وصول
makable [spv. makeable] <adj.> قابل وصول
collection order دستور وصول
accessible قابل وصول
acknowledgement of receipt اعلام وصول
acknowledgment اعلام وصول
get in وصول کردن
levier مالیات وصول کن
accession تابع وصول
certificate of receipt گواهی وصول
cleared cheque چک وصول شده
collectable قابل وصول
collecting books وصول مطالبات
collecting debts وصول مطالبات
collection charge هزینه وصول
collection charges هزینه وصول
collection fee هزینه وصول
come at able قابل وصول
collects وصول کردن
makeable <adj.> قابل وصول
manageable <adj.> قابل وصول
possible [doable, feasible] <adj.> قابل وصول
practicable <adj.> قابل وصول
collectible قابل وصول
executable <adj.> قابل وصول
workable <adj.> قابل وصول
receive وصول کردن
collect وصول کردن
collecting وصول کردن
makable <adj.> قابل وصول
receives وصول کردن
publicans مامور وصول مالیات
debt collecting agency نماینده وصول مطالبات
good dept طلب وصول شدنی
debt collector وصول کننده طلب
good debt طلب وصول شدنی
irrecoverable غیر قابل وصول
acknowledgements اعلام وصول رسید
acknowledgments اعلام وصول رسید
acknowledgement اعلام وصول رسید
receivable قابل وصول پذیرفتنی
acknowledgment شماره اعلام وصول
publican مامور وصول مالیات
irrecoverably بطور وصول نشدنی
collecting bank بانک وصول کننده
collection charge هزینه وصول مطالبات
solvency قابل وصول بودن
cashes وصول کردن نقدکردن
cashed وصول کردن نقدکردن
cashing وصول کردن نقدکردن
accessible در دسترس قابل وصول
acknowledge اعلام وصول کردن
receipts اعلام وصول نمودن
receipt اعلام وصول نمودن
acknowledges اعلام وصول کردن
cash وصول کردن نقدکردن
acknowledging اعلام وصول کردن
acknowledging وصول نامهای را اشعار داشتن
bad debts طلب غیر قابل وصول
acknowledge وصول نامه ای را اظهار داشتن
reviving وصول مطالبات سوخت شده
bad dept طلبی که امکان وصول ان کم باشد
lien حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
acknowledgments خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgements خبر وصول نامه سپاسگزاری
accessibility امکان نزدیکی وسیله وصول
accessibility دستیابی پذیری قابلیت وصول
acknowledges وصول نامهای را اشعار داشتن
bad debt طلب غیر قابل وصول
acknowledgement خبر وصول نامه سپاسگزاری
execution for debt اقدام برای طلب وصول
remembrancer مامور وصول مطالبات سلطنتی
collection of premiums وصول اضافه ارزش سهام
taxing master مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
acknowledges شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging شماره اعلام وصول تصدیق کردن
cod وصول وجه در موقع تحویل کالا
acknowledge شماره اعلام وصول تصدیق کردن
statement of affairs وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
pillotage وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
debt collection for realisation property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
tonnage rent حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
recevied for shipment bill of exchange بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
pontage مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
feminism عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
pocket judgment سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
current assets پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
coalition در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalitions در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
claimed درخواست
claim درخواست
claiming درخواست
postulates درخواست
indent درخواست
indents درخواست
tender درخواست
tendered درخواست
tenderest درخواست
requistion for money درخواست
tendering درخواست
postulate درخواست
claims درخواست
postulated درخواست
indenting درخواست
demands درخواست
imploration درخواست
d. of a request در درخواست
demanded درخواست
demand درخواست
suit درخواست
applications درخواست
enquiry درخواست
application درخواست
suits درخواست
suited درخواست
appealed درخواست
appeals درخواست
requisition درخواست
requisitioned درخواست
appeal درخواست
request درخواست
requested درخواست
requesting درخواست
on request of which [at his request] به درخواست او
requests درخواست
requisitioning درخواست
supplication درخواست
solicitation درخواست
requisitions درخواست
postulating درخواست
vindictive damages مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
to g. any one's request درخواست کسیراپذیرفتن
requisition number شماره درخواست
at the request of به خواهش [به درخواست]
requisition line خط درخواست اماد
supervisor request درخواست نافر
supplicate درخواست کردن
plead with درخواست کردن
excess demand درخواست مازاد
fire message درخواست اتش
round robin درخواست کتبی
stock requisition درخواست کالا
to make an application [to apply] درخواست کردن
asking and ordering درخواست و سفارش
speak for <idiom> درخواست کردن
put in for something <idiom> درخواست چیزی
purchase requisition درخواست خرید
toa for a job or position درخواست کارکردن
writ of subpoena برگ درخواست
claimed <adj.> <past-p.> درخواست شده
rrayer درخواست التماس
asked <adj.> <past-p.> درخواست شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com