English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
first-class درخورمردم طبقه یک بهترین
Other Matches
brand leader بهترین علامت تجاری بهترین مارک
entresol طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
intermediate آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gilt edge بهترین
foremost بهترین
tiptop بهترین
of the first water بهترین
best بهترین
the best of all بهترین
pride بهترین
gilt edged بهترین
priding بهترین
prides بهترین
prided بهترین
gilt-edged بهترین
first class بهترین
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
In the best possible manner. به بهترین وجه
top-notch <idiom> عالی ،بهترین
qualities بهترین کیفیت
best بهترین کار
best به بهترین وجه
best efforts بهترین مساعی
quality بهترین کیفیت
optimum بهترین امکان
prime کمال بهترین قسمت
back on one's feet <idiom> به بهترین سلامتی رسیدن
second best theory نظریه بهترین دوم
primed کمال بهترین قسمت
primes کمال بهترین قسمت
best move بهترین حرکت شطرنج
designated tournament مسابقه بهترین بازیگران
naps بهترین شرکت کننده
nap بهترین شرکت کننده
napped بهترین شرکت کننده
napping بهترین شرکت کننده
lion share بزرگترین یا بهترین بخش
tip top بهترین اعلی درجه
(live off the) fat of the land <idiom> بهترین از هرچیز را داشتند
dressed to kill <idiom> بهترین لباس را پوشیدن
classics مطابق بهترین نمونه
classic مطابق بهترین نمونه
skimeister بهترین اسکی باز
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
dress up <idiom> بهترین لباس خود را پوشیدن
honesty is the best policy راستی ودرستی بهترین رویه
You are counted among my best friends. شما را از بهترین دوستانم می شمارم
hit it off with someone <idiom> بهترین همراه با کسی داشتن
beluga نام بهترین نوع خاویار
best governed country کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
the best thatone can do بهترین کاری که میتوان کرد
The best advice is, not to give any <idiom> بهترین اندرز ندادن آن است
flight بهترین نتیجه دور مقدماتی
History is the best testimony. تاریخ بهترین شاهد است
make the best of <idiom> دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
give someone the benefit of the doubt <idiom> همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
ground badge علامت بهترین درجه دار یاسرباز
i had best to leaveit بهترین کاران است که ان راول کنیم
Which is the best way to Tehran ? بهترین راه به تهران کدام است ؟
I wish you the best of luck. بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
optima legum ilerpres est consuetudo عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
the best game out بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
stratify طبقه طبقه کردن
money player ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
heisman trophy جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
cover search جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
sullivan award جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
least cost design بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
to make the most of به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
record prices بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
Hunger is the best sauce. <proverb> گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است. [ضرب المثل ]
handicap مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicaps مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
tilt and swivel که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
adjudicating تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
decca سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
doll up بهترین لباس خود را پوشیدن خود را اراستن
Memmaker امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
stage طبقه
stages طبقه
two storeyed دو طبقه
phase طبقه
straticulate طبقه طبقه
story=storey طبقه
phased طبقه
ranks طبقه
ranked طبقه
rank طبقه
storey طبقه
story طبقه
grade طبقه
grades طبقه
phases طبقه
category طبقه
stories طبقه
ilk طبقه
strips طبقه
genre طبقه
genres طبقه
of all sorts از هر طبقه
laminate طبقه طبقه
folium طبقه
lain طبقه
first class طبقه یک
storeys طبقه
storey=story طبقه
stepless بی طبقه
single stage یک طبقه
floor طبقه
floored طبقه
floors طبقه
pigeonhole طبقه
stratum طبقه
beds طبقه ته
generals طبقه
class طبقه
grain طبقه
bed طبقه ته
courses طبقه
coursed طبقه
course طبقه
classing طبقه
ranges طبقه
bed طبقه
beds طبقه
castes طبقه
ranged طبقه
range طبقه
layers طبقه
caste طبقه
classed طبقه
layer طبقه
general طبقه
classes طبقه
superstratum طبقه فوقانی
lower floor طبقه تحتانی
aves طبقه مرغان
upstrairs طبقه بالائی
sort طور طبقه
superordinate class طبقه فراگیر
twin deck پل دو طبقه ناو
workpeople طبقه کارگر
peerages طبقه لردها
genus طبقه قسم
A classless society. جامعه بی طبقه
division طبقه بندی
divisions طبقه بندی
turbine stage طبقه توربین
abovestairs طبقه بالا
toiling class طبقه رنجبر
bracket طبقه بندی
working class طبقه کارگر
peerage طبقه لردها
the upper storey طبقه فوقانی مخ
the second storey طبقه دوم
working classes طبقه کارگر
every Tom, Dick and Harry <idiom> طبقه متوسط
typification طبقه بندی
basement storey طبقه زیرزمین
leisure class طبقه مرفه
peasntry طبقه روستایان
folium طبقه نازک
feudal class طبقه فئودال
feudal class طبقه زمیندار
feminity طبقه زنان
exploiting class طبقه بهره کش
exploited class طبقه بهره ده
power output stage طبقه خروجی
enlisted personnel طبقه افراد
heaviside layer طبقه هویساید
e layer طبقه هویساید
roturier از طبقه عوام
non producing class طبقه نامولد
castes طبقه منفصل
low grade کم طبقه بندی
layer of rock طبقه سنگی
low power stage طبقه کم قدرت
laboring class طبقه کارگر
kennelly heaviside layer طبقه هویساید
main stage طبقه اصلی
ionosphere طبقه یونسفر
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com