English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
avail دردسترس واقع شدن
Other Matches
accessible دردسترس
to hand دردسترس
disposability دردسترس
easy of a دردسترس
hand-to-hand دردسترس
on hand <idiom> دردسترس
attainable دردسترس
hand to hand دردسترس
available دردسترس فراهم
to make a for دردسترس گذاشتن
provide دردسترس قراردادن دراختیارقراردادن
provides دردسترس قراردادن دراختیارقراردادن
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
proprietary company شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
square away سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
in reality در واقع
postmortem پس از واقع
substantially در واقع
bestead واقع
situate واقع در
situates واقع در
situating واقع در
situated or situate واقع
indeed در واقع
post mortem پس از واقع
As it were در واقع
realists واقع بین
realists واقع گرا
simultaneous with each other با هم واقع شونده
hypodermal واقع در زیرپوست
haemal واقع درسوی دل
take place واقع شدن
vega نسر واقع
to take place واقع شدن
realistic واقع گرایانه
lies واقع شدن
realist واقع بین
intramontane واقع در کوهستان
initiatory واقع در اول
realistic واقع بین
osculant واقع شونده
shipside واقع در کنارکشتی
initial واقع در اغاز
initialed واقع در اغاز
initialing واقع در اغاز
initialled واقع در اغاز
initialling واقع در اغاز
initials واقع در اغاز
situated واقع شده در
situated واقع در جایگزین
realistically واقع بین
realistically واقع گرایانه
transpontine واقع در انسوی پل
axile واقع درمحور
limitrophe واقع در مرز
life like واقع نما
it lies on the east of در خاور واقع
meanest واقع دروسط
meaner واقع دروسط
mean واقع دروسط
capsulate واقع درکپسول
centric واقع درمرکز
untrue خلاف واقع
superjacent واقع درفوق
dichasial واقع در دو طرف
alpha lyrae نسر واقع
sublunar واقع در زیرقمر
located inside تو واقع شده
flight from reality واقع گریزی
lied واقع شدن
extreme position واقع درمنتهاالیه
trumped up خلاف واقع
trumped-up خلاف واقع
lie واقع شدن
extraception واقع نگری
sincipital واقع در جلوی سر
vanward واقع درجلو
sinisteral واقع درسمت چپ
intervascular واقع در میان رگ ها
situated or situate واقع شده
subjacent واقع در زیر
dereism واقع گریزی
set واقع شده
sets واقع شده
down to earth واقع بین
vertical واقع در نوک
realist واقع گرا
covenants واقع شود
procephalic واقع در جلو سر
covenant واقع شود
realism واقع گرائی
down-to-earth واقع بین
nether واقع در پایین
nether واقع در زیر
precordial واقع در پیش دل
yonder واقع درانجا
onshore واقع در ساحل
intralogical واقع در حدودمنطق
to come to pass واقع شدن
intradermic واقع در زیرپوست
realism واقع گرایی
occur واقع شدن
occurred واقع شدن
realism واقع بینی
objectivity واقع بینی
intradermal واقع در زیرپوست
postern واقع درعقب
lumbar واقع در کمر
setting up واقع شده
occurs واقع شدن
hinders واقع درعقب
occurring واقع شدن
hinder واقع درعقب
hindered واقع درعقب
hindering واقع درعقب
interplanetary واقع در بین سیارات
dextral واقع درطرف راست
subsolar واقع در نواحی گرمسیر
superlunary واقع بر بالای ماه
intervertebral واقع در میان مهره ها
intermural واقع در میان دیوارها
superlunar واقع دربالای ماه
to come in useful سودمند واقع شدن
interseptal واقع در میان پره ها
intercellular واقع در میان یاخته ها
etesian واقع شونده بطورسالیانه
endocardial واقع دردرون قلب
sublingual واقع درزیر زبان
intracellular واقع در درون سلول
interscapular واقع در میان دو کتف
equinoctial واقع درنزدیکی خط استوا
it never occurred again دیگر واقع نشد
interseptal واقع در میان جدارها
ectochondral واقع در سطح غضروف
extern فاهری واقع در خارج
intermundane واقع در میان دو جهان
intermontane واقع در میان دو کوه
hypogastric واقع در زیر شکم
hypogeal واقع در شکم خاک
hypogeous واقع در شکم خاک
hypogynous واقع در زیر تخمدان
intercensal واقع در میان دو سرشماری
subocular واقع درزیر چشم
situated to the right واقع دردست راست
subsacral واقع درزیراستخوان خاجی
supraclavicular واقع دربالای ترقوه
interamnian واقع در میان دو رودخانه
interaxal واقع در میان دو کوه
interurban واقع در میان شهرها
intercililary واقع در میان ابروها
surfacer جسم واقع در سطح
intercolumnar واقع در میان دو ستون
interdental واقع در میان دو دندان
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
interjacent در میان واقع شونده
sublunary واقع در زیر ماه
interfacial واقع در میان دورو
first world واقع دراروپای غربی
interdigitate واقع در میان انگشتان
suboceanic واقع درعمق اقیانوس
half way واقع در نیمه راه
intra uterine واقع در درون زهدان
interdigital واقع در میان انگشتان
intratelluric واقع در درون زمین
intertribal واقع در میان قبیله ها
haemal واقع درسوی چپ سینه
interaxial واقع در میان دو کوه
premedian واقع در نیمه قدامی
pre ocular واقع در جلو چشم
pragmatics فعال واقع بین
downstairs واقع در طبقه زیر
ultramarine واقع در انسوی دریا
intermediate در میان واقع شونده
postcardinal واقع در پشت قلب
pantropical واقع در مناطق حاره
mediate درمیان واقع شدن
pantropic واقع در مناطق حاره
mediated درمیان واقع شدن
mediating درمیان واقع شدن
nodal واقع درنزدیک گره
moral realism واقع نگری اخلاقی
midship واقع درمیان کشتی
terminals واقع در نوک پایان
caudate وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
premedial واقع در نیمه قدامی
left-hand واقع در سمت چپی
right-hand واقع در دست راست
critical واقع درمرحله انتقال
terminal واقع در نوک پایان
prehepatic واقع در جلو جگر
to keep one's feet on the ground <idiom> واقع بین ماندن
post natal واقع شونده پس از تولد
post-natal واقع شونده پس از تولد
head دربالا واقع شدن
precostal واقع در پیش دنده ها
above مافوق واقع دربالا
mural واقع برروی دیوار
left handed واقع در سمت چپ ناشی
citied واقع شده در شهر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com