English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
under repairing دردست تعمیر
Other Matches
deadline منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
utilities'man متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
disrepair احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
in the course of دردست
to enter دردست گرفتن
records available امار دردست
take up دردست گرفتن
to take up دردست گرفتن
under way دردست اقدام
under construction دردست ساختمان
hat in hand کلاه دردست
holds دردست داشتن
It is in the hands of God . دردست خدا ست
hold دردست داشتن
under development دردست توسعه
to take in hand دردست گرفتن
it is the p of construction دردست ساختمان است
hand in hand دست دردست یکدیگر
new fashioned بطرزنوین دردست شده
situated to the right واقع دردست راست
It is in progress. It is under way. دردست اقدام است
gynaecocracy حکومتی که دردست اناث باشد
For the moment he is in the saddle. فعلا که ایشان سوارند ( قدرت را دردست دارد )
empire امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empires امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
ag nus dei صورت برهای که پرچم فچلیپایی دردست داردوکنایه ازعیسی است
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
wands دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wand دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
cyphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cipher مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
repairs تعمیر
renovation تعمیر
repairing تعمیر
mending تعمیر
remaking تعمیر
face lifting تعمیر
upkeep تعمیر
instauration تعمیر
service تعمیر
repaired تعمیر
serviced تعمیر
spot repair تعمیر در جا
maintenance تعمیر
repair تعمیر
spot repair تعمیر در محل
reparation تعمیر عوض
to do up تعمیر رکدن
serviceability تعمیر پذیری
serviceability قابلیت تعمیر
reconditioning تعمیر مجدد
restore تعمیر کردن
rehashes تعمیر کردن
restored تعمیر کردن
restores تعمیر کردن
rehashed تعمیر کردن
rehash تعمیر کردن
restoring تعمیر کردن
fixes تعمیر کردن
to patch up تعمیر کردن
maintenance نگهداری و تعمیر
over haul تعمیر اساسی
retread process تعمیر مجدد
refashion تعمیر کردن
gunner's mate تعمیر کارتوپ
out of repair نیازمند تعمیر
repair kit جعبه تعمیر
under repair در دست تعمیر
repair time مدت تعمیر
under repair تحت تعمیر
field service تعمیر در محل
emergency repair تعمیر اضطراری
in disrepair محتاج تعمیر
base repair تعمیر اساسی
aircraft repair تعمیر هواپیما
in bad repair نیازمند تعمیر
refitting تعمیر کردن
service تعمیر کردن
darn [conservate] تعمیر کردن
darner تعمیر کننده
serviced تعمیر کردن
serviceman تعمیر کار
repair تعمیر کردن
fix تعمیر کردن
patches تعمیر کردن
patch تعمیر کردن
repaired تعمیر کردن
maintenance تعمیر و نگهداری
servicemen تعمیر کار
mends تعمیر کردن
mend تعمیر کردن
refits تعمیر کردن
refitted تعمیر کردن
patch up <idiom> تعمیر کردن
mended تعمیر کردن
refit تعمیر کردن
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
repair pit چاهک تعمیر اتومبیل
repair kit دست ابزاروسایل تعمیر
dry docks محل تعمیر کشتی
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
mean time to repair زمان میانگین تعمیر
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
pattern generator مولد تعمیر کار
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
steam fitter تعمیر کارلوله بخار
dry dock محل تعمیر کشتی
docks حوضچه تعمیر ناو
docked حوضچه تعمیر ناو
vamp وصله تعمیر کردن
dock حوضچه تعمیر ناو
rebuild نوسازی تعمیر مجدد
rebuilds نوسازی تعمیر مجدد
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
mean repair time زمان میانگین تعمیر
docking report گزارش تعمیر ناو
serviced بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
terminals خرابی که قابل تعمیر نیست
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
fit call رده یکم تعمیر و نگهداری
terminal خرابی که قابل تعمیر نیست
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
dry dock استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
deffered maintenance تعمیر ونگهداری غیر معمولی
mending گردآوری شده برای تعمیر
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
dry docks استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
to repair the roof بام [خانه] را تعمیر کردن
maintenance programmer برنامه نویس تعمیر ونگهداری
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
motor tool ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
to mend a puncture لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
bodywork ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
unserviceable غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
to repair a flat tire لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
Can you repair my car? آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
green run اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
accumulation time زمان تحت تعمیر بودن وسیله
awaiting aircraft availability زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
relaying برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
Can you get it repaired? آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Can you mend this puncture? آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
problem یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
mean متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
problems یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
steeplejacks بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
dock trials ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
steeplejack بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
graving dock اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
shipyard کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
air man کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
custodians فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodian فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
maintenance قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
heap مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaps مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaping مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
preventive بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
toolbox جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
murage مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
gas fitter فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
overhaul برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
overhauls برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
splicing تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splice تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
spliced تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splices تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
repair درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired درست کردن جبران کردن تعمیر
remodeled عوض کردن تعمیر کردن
reparable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
repairable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
remodels عوض کردن تعمیر کردن
remodelling عوض کردن تعمیر کردن
remodelled عوض کردن تعمیر کردن
maintenance تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
remodeling عوض کردن تعمیر کردن
remodel عوض کردن تعمیر کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com