English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English Persian
underact درست انجام ندادن
Search result with all words
fail انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
Other Matches
failure انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures انجام ندادن کاری که باید انجام شود
stop انجام ندادن عملی
stopped انجام ندادن عملی
stops انجام ندادن عملی
stopping انجام ندادن عملی
buggered قطعا کاریرا انجام ندادن
We don't do things by halves. کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things by half-measures. کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things halfway. کاری را ناقص انجام ندادن
chicken out <idiom> از ترس کاری را انجام ندادن
We don't do half-ass job [American E] [derogatory] کاری را ناقص انجام ندادن
underplay نقش خود رابخوبی انجام ندادن
underplayed نقش خود رابخوبی انجام ندادن
underplaying نقش خود رابخوبی انجام ندادن
underplays نقش خود رابخوبی انجام ندادن
ignore تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignoring تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
let go <idiom> به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
disoblige دل کسی راشکستن تقاضای کسی را انجام ندادن منت ننهادن بر
operator مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
operators مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
IF statement عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
to keep it up شل ندادن
to keep at arms length <idiom> رو ندادن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
to let slid اهمیت ندادن به
discontinue ادامه ندادن
discontinued ادامه ندادن
discontinues ادامه ندادن
To play safe . Not to swallow the bait. Not to commit oneself . Not to rise to the bait. دم به تله ندادن
retain از دست ندادن
to take time by the forelock را ازدست ندادن
discontinuing ادامه ندادن
forbids اجازه ندادن
to set at d. اهمیت ندادن
forbid اجازه ندادن
retained از دست ندادن
playdown اهمیت ندادن
to make light of اهمیت ندادن
retains از دست ندادن
to w one's consent رضایت ندادن
retaining از دست ندادن
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
absconded دررفتن رونشان ندادن
absconds دررفتن رونشان ندادن
hold-out <idiom> باموقعیت وفق ندادن
absconding دررفتن رونشان ندادن
wink at <idiom> اجازه دخالت ندادن
The best advice is, not to give any <idiom> بهترین اندرز ندادن آن است
miscarrying نتیجه ندادن عقیم ماندن
miscarry نتیجه ندادن عقیم ماندن
miscarries نتیجه ندادن عقیم ماندن
underdogs فرصت برد به حریف ندادن
will not hear of <idiom> رسیدگی ویا اجازه ندادن
to make noyhing of ناچیز شمردن اهمیت ندادن
underdog فرصت برد به حریف ندادن
discounting match ادامه ندادن به مسابقه کشتی
like a duck takes the water [Idiom] کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automate نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
exclude راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
excludes راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
cut (someone) off <idiom> اجازه گفتن چیزی به کسی ندادن
to be ill towardsany thing روی مساعدنسبت بچیزی نشان ندادن
to refuse somebody entry [admission] اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to shut out راه ندادن ازمدنظر راندن یادورکردن
to shunt somebody aside به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
(not) move a muscle <idiom> حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
lock out درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
conceals پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceal پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
blanking نشان ندادن یک کاراکتر یا ترک یک فضا در صفحه نمایش
gurantee عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
to stand in one's light جلو روشنائی کسی را گرفتن مجال ترقی بکسی ندادن
hang وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
hangs وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
scratch one's back <idiom> کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
upward compatible اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
queried 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
continue ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
mission , oriented لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
exacted درست
valid درست
truest درست
sock درست
righted درست
exact درست
integral درست
genuine درست
veracious درست
proper درست
in a entireness of state درست
exacts درست
righting درست
smack dab درست
right درست
Am I not right?dont you agree with me ? درست می گه یا نه ؟
truer درست
exactly درست
incorrupt درست
in order درست
authentic درست
indefectible درست
inviolate درست
properly درست
legitimately درست
true درست
corrects درست
conscionable درست
correcting درست
correct درست
practicable <adj.> درست
out and out درست
practical <adj.> درست
legitimate درست
right as nails درست
whole درست
legitimated درست
legitimates درست
legitimating درست
right as a trivet درست
purpose-built <adj.> درست
functional <adj.> درست
convenient <adj.> درست
Quite [so] ! درست!
perfecting درست
plain dealing درست
perfected درست
by fits and starts درست
by the square درست
right as a trivet تن درست
perfect درست
just درست
appropriate [for an occasion] <adj.> درست
orthodox درست
orthographically درست
perfects درست
incorrect نا درست
correct <adj.> درست
clear درست
clearer درست
clearest درست
well advised درست
straightest درست
exact <adj.> درست
aright درست
proper <adj.> درست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com