English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
You arrived in the nick of time. درست بموقع رسیدی
Other Matches
just in time درست بموقع
upto the mark داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
dock receipt رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
creditor's bill رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
in time بموقع
in the nick بموقع
in season بموقع
punctual بموقع
apropos بموقع
timely بموقع
in good time بموقع
pertinently بموقع
providentially بموقع
on the stroke بموقع
betimes بموقع
forehanded بموقع
well timed بموقع
oportunely بموقع
seasonable بموقع
opportunely بموقع
timous or meous بموقع
well-timed بموقع
opportune بموقع
duly بموقع خود
proper بجا بموقع
not amiss بموقع درخورمقتضی
an early visit دیدنی بموقع
belive بموقع خود
timous بموقع بجا
to carry into effect بموقع اجراگذاشتن
newsworthy جالب و بموقع
timeous بموقع بجا
patting بهنگام بموقع
patted بهنگام بموقع
pats بهنگام بموقع
pat بهنگام بموقع
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
recessional وابسته بموقع تنفس
fitting بموقع پرو لباس
make hay while the sun shines <idiom> انجام بموقع کار
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
to rap out بموقع گفتن فی المجلس ساختن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
to carry out a proposal پیشنهادی را اجرا کردن پیشنهادی را بموقع اجراگذاشتن
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
practicable <adj.> درست
functional <adj.> درست
practical <adj.> درست
purpose-built <adj.> درست
purposeful <adj.> درست
plain dealing درست
smack dab درست
veracious درست
appropriate [for an occasion] <adj.> درست
righted درست
proper درست
right درست
correct درست
properly درست
righting درست
purposive <adj.> درست
conscionable درست
legitimate درست
accurate درست
even هم درست
right as a trivet تن درست
aright درست
straighter درست
out and out درست
out-and-out درست
incorrupt درست
indefectible درست
incorrect نا درست
utilitarian [useful] <adj.> درست
entire درست
legitimated درست
perfects درست
Am I not right?dont you agree with me ? درست می گه یا نه ؟
perfecting درست
perfected درست
valid درست
right as a trivet درست
right as nails درست
perfect درست
legitimating درست
useful <adj.> درست
legitimates درست
true درست
suitable <adj.> درست
truer درست
truest درست
straightest درست
exacted درست
straight درست
exacts درست
straightforward درست
well advised درست
clear درست
clearer درست
clearest درست
clears درست
convenient <adj.> درست
true <adj.> درست
real <adj.> درست
proper <adj.> درست
exact <adj.> درست
correct <adj.> درست
accurate [correct] <adj.> درست
genuine درست
exact درست
Quite [so] ! درست!
by the square درست
by fits and starts درست
correcting درست
in a entireness of state درست
integral درست
just درست
in order درست
orthodox درست
whole درست
exactly درست
authentic درست
orthographically درست
legitimately درست
corrects درست
inviolate درست
sock درست
make up درست کردن
trim درست کردن
to get up درست کردن
behaved درست رفتارکردن
to set in order درست کردن
to set to rights درست کردن
misbehaving درست رفتارنکردن
behaves درست رفتارکردن
misbehaves درست رفتارنکردن
behaving درست رفتارکردن
to erect into درست کردن از
to setting into shape درست شدن
integral number عدد درست
misbehaved درست رفتارنکردن
misbehave درست رفتارنکردن
to put in to shape درست کردن
fabricates درست کردن
misunderstood درست نفهمیدن
misunderstands درست نفهمیدن
fabricate درست کردن
misunderstand درست نفهمیدن
concocts درست کردن
fabricated درست کردن
the flat of the hand پهنای درست
concocting درست کردن
concocted درست کردن
to the tick درست درسروقت
to riven laths یا درست کردن
to sct aright درست کردن
to set درست کردن
to fix up درست کردن
concoct درست کردن
trims درست کردن
trimmest درست کردن
integral number چیز درست
fabricating درست کردن
mistook درست نفهمیدن
to cleanvp درست کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com