English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
The apple does not fall far from the tree. <proverb> درست شبیه پدر.
Search result with all words
frostwork نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
like father, like son <idiom> درست شبیه پدر
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
Other Matches
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
pinnulated شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate شبیه برگچه شبیه بالچه
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
near شبیه
nearest شبیه
medal شبیه
neared شبیه
nearer شبیه
anthoid شبیه به گل
papilionaceous شبیه
medals شبیه
akin <adj.> شبیه
like <adj.> شبیه
alike <adj.> شبیه
nearing شبیه
similar <adj.> شبیه
nears شبیه
womanlike شبیه زن
feathery شبیه به پر
related <adj.> شبیه
analogous شبیه
imitations شبیه
more like;most like شبیه تر
similes شبیه
similar to that شبیه به ان
similiar شبیه
simulant شبیه
luteous شبیه گل
make شبیه
imitation شبیه
wifelike شبیه زن
pygidial شبیه دم
makes شبیه
similar شبیه
quasi شبیه
simile شبیه
near- شبیه
personator شبیه
rhizome شبیه ریشه
wavelike شبیه موج
bent علف شبیه نی
woodsy شبیه چنگل
humanoids شبیه انسان
simulated شبیه ساخته
cervine شبیه گوزن
psittaceous شبیه طوطی
quasi easement حق شبیه به حق ارتفاق
whippy شبیه شلاق
reniform شبیه کلیه
stellar شبیه ستاره
liverish شبیه جگر
nebulous شبیه سحاب
protean شبیه Proteus
simulators شبیه ساز
argillaceous شبیه خاک رس
simulator شبیه ساز
plumy شبیه پر کرکی
butyraceous شبیه کره
carinal شبیه زورق
plexiform شبکهای شبیه رگ
asteroids شبیه ستاره
asteroid شبیه ستاره
chartaceous شبیه کاغذ
steamier شبیه بخار
pithy شبیه مغز
adrenergic شبیه ادرنالین
aliform شبیه بال
alkaloid شبیه قلیا
prismoidal شبیه منشور
assonant شبیه در صدا
b هرشکلی شبیه به B
polypous شبیه بواسیرلحمی
berrylike شبیه توت
gypsy شبیه کولی
polypose شبیه بواسیرلحمی
steamy شبیه بخار
steamiest شبیه بخار
adenoidal شبیه غده
equal همرتبه شبیه
the profession اهل شبیه
the drama فن شبیه سازی
the d. فن شبیه سازی
snakelike شبیه مار
snuffy شبیه انفیه
rivals نظیر شبیه
rivalled نظیر شبیه
rivaled نظیر شبیه
rival نظیر شبیه
sloughy شبیه دله
bovine شبیه گاو
astral شبیه ستاره
equaled همرتبه شبیه
equaling همرتبه شبیه
equalled همرتبه شبیه
equalling همرتبه شبیه
equals همرتبه شبیه
sculpturesque شبیه مجسمه
semblable شباهت شبیه
shrubby شبیه بوته
simulant of مانند شبیه
soupy شبیه ابگوشت
take after شبیه بودن
splenoid شبیه به طحال
spheroid شبیه کره
liken شبیه کردن
liken شبیه شدن
likened شبیه کردن
likened شبیه شدن
likening شبیه کردن
likening شبیه شدن
likens شبیه کردن
stomatic شبیه دهان
stubbly شبیه کاهبن
styloid شبیه نیزه
tafia مشروبی شبیه رم
taffia مشروبی شبیه رم
sylphlike شبیه جن هوایی
susurrus شبیه نجوا
susurrous شبیه نجوا
sulphurous شبیه گوگرد
sulfurous شبیه گوگرد
spathulate شبیه مرهم کش
spatulate شبیه مرهم کش
likens شبیه شدن
alike شبیه یکسان
gipsies شبیه کولی
rivaling نظیر شبیه
ursine شبیه خرس
ungual سم دار شبیه سم
uncial شبیه یک دوازدهم
simulation شبیه سازی
vapory شبیه بخار
rooty شبیه ریشه
spongy شبیه اسفنج
gypsies شبیه کولی
waterish هر چیزی شبیه اب
rivalling نظیر شبیه
virgulate شبیه میله
vestibular شبیه اتاقک
vestibular شبیه رخت کن
vermiform شبیه کرم
vee شبیه حرف v
vaulty شبیه طاق
simulations شبیه سازی
assimilates شبیه ساختن
scotic شبیه اسکاتلندیها
assimilating شبیه ساختن
screwlike شبیه اچار
trapezium شبیه ذوذنقه
tonsillar شبیه لوزتین
likes شبیه همچون
liked شبیه همچون
like شبیه همچون
assimilated شبیه ساختن
assimilate شبیه ساختن
popish شبیه کاتولیک
anthropomorphic شبیه انسان
humanoid شبیه انسان
sagittate شبیه تیر
typal شبیه نمونه
trochal شبیه چرخ
trichoid شبیه موی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com