Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (11 milliseconds)
English
Persian
mistook
درست نفهمیدن
misunderstand
درست نفهمیدن
misunderstands
درست نفهمیدن
misunderstood
درست نفهمیدن
misapprehend
درست نفهمیدن
misapprehended
درست نفهمیدن
misapprehending
درست نفهمیدن
misapprehends
درست نفهمیدن
misconceive
درست نفهمیدن
Search result with all words
mistake
درست نفهمیدن اشتباه
mistakes
درست نفهمیدن اشتباه
mistaking
درست نفهمیدن اشتباه
Other Matches
to be blind to
نفهمیدن
misknow
بد شناختن نفهمیدن
meet
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meets
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersections
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
unions
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunctions
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness
قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone
<idiom>
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
exactly
درست
authentic
درست
valid
درست
right
درست
even
هم درست
accurate
[correct]
<adj.>
درست
correct
<adj.>
درست
perfects
درست
exact
<adj.>
درست
veracious
درست
integral
درست
properly
درست
righted
درست
righting
درست
entire
درست
proper
درست
out and out
درست
just
درست
orthodox
درست
whole
درست
straight
درست
straighter
درست
straightest
درست
straightforward
درست
Am I not right?dont you agree with me ?
درست می گه یا نه ؟
exact
درست
exacted
درست
exacts
درست
conscionable
درست
by the square
درست
perfecting
درست
out-and-out
درست
indefectible
درست
incorrupt
درست
well advised
درست
in order
درست
in a entireness of state
درست
legitimate
درست
legitimated
درست
legitimates
درست
legitimating
درست
perfect
درست
perfected
درست
by fits and starts
درست
corrects
درست
utilitarian
[useful]
<adj.>
درست
correct
درست
true
<adj.>
درست
practicable
<adj.>
درست
functional
<adj.>
درست
convenient
<adj.>
درست
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
درست
smack dab
درست
clears
درست
genuine
درست
clearest
درست
purposive
<adj.>
درست
true
درست
suitable
<adj.>
درست
truer
درست
clearer
درست
correcting
درست
purposeful
<adj.>
درست
purpose-built
<adj.>
درست
useful
<adj.>
درست
truest
درست
clear
درست
inviolate
درست
sock
درست
practical
<adj.>
درست
accurate
درست
right as a trivet
درست
right as nails
درست
aright
درست
Quite
[so]
!
درست!
real
<adj.>
درست
right as a trivet
تن درست
incorrect
نا درست
orthographically
درست
legitimately
درست
plain dealing
درست
proper
<adj.>
درست
misbehaved
درست رفتارنکردن
mishears
درست نشنیدن
mishear
درست نشنیدن
mishearing
درست نشنیدن
correcting
درست کردن
fabricating
درست کردن
fabricates
درست کردن
misheard
درست نشنیدن
right answer
پاسخ درست
fabricated
درست کردن
dead against
درست مقابل
fabricate
درست کردن
correct response
پاسخ درست
dead ahead
درست سینه
dead astern
درست پاشنه
correcting
دقیق یا درست
makes
درست کردن
fix up
درست کردن
make
درست کردن
set in order
درست کردن
to cleanvp
درست کردن
to put to rights
درست کردن
fecit
درست کرده
behaving
درست رفتارکردن
right mindedness
درست اندیشی
behaves
درست رفتارکردن
behaved
درست رفتارکردن
behave
درست رفتارکردن
fettle
درست کردن
divination
حدس درست
corrects
درست کردن
entire leaf
برگ درست
corrects
دقیق یا درست
framable
درست کردنی
buildings
درست کردن
due
درست کاملا"
fair shake
<idiom>
رفتار درست
shape
درست کردن
shapes
درست کردن
sound
درست بی عیب
sounded
درست بی عیب
soundest
درست بی عیب
sounds
درست بی عیب
likelihood
درست نمایی
on the button
<idiom>
درست سر موقع
spitting image
<idiom>
درست مثل
plumb
درست عینا
right-minded
درست اندیشی
trustworthy
موثق درست
build
درست کردن
integer
چیز درست
integers
عدد درست
integers
چیز درست
weaves
درست کردن
fashion
درست کردن
fashioned
درست کردن
fashioning
درست کردن
fashions
درست کردن
entire
درست یکپارچه
right minded
درست اندیشی
rightable
درست شدنی
that is right
درست است
in good time
<idiom>
درست سر وقت
concocts
درست کردن
concocting
درست کردن
concocted
درست کردن
concoct
درست کردن
orthodox
درست ایین
It didnt work out.
درست درنیامد
an a translation
ترجمه درست
trims
درست کردن
trimmest
درست کردن
trim
درست کردن
correct
درست کردن
builds
درست کردن
right oh!
درست است
right you are
درست است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com