English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (20 milliseconds)
English Persian
fix درست کردن پابرجا کردن
fixes درست کردن پابرجا کردن
Other Matches
stabilised پابرجا شدن پابرجا کردن
stabilizes پابرجا شدن پابرجا کردن
stabilising پابرجا شدن پابرجا کردن
stabilize پابرجا شدن پابرجا کردن
stabilises پابرجا شدن پابرجا کردن
stabilized پابرجا شدن پابرجا کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
mend درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mended درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
labourvt بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dress لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
to touch off با شتاب درست کردن زودرسم کردن
repair درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired درست کردن جبران کردن تعمیر
make درست کردن ساختن اماده کردن
To do up the room. اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
makes درست کردن ساختن اماده کردن
mended مرمت کردن درست کردن
devises درست کردن اختراع کردن
right درست کردن اصلاح کردن
devising درست کردن اختراع کردن
straighten درست کردن مرتب کردن
regulates میزان کردن درست کردن
righting درست کردن اصلاح کردن
mends مرمت کردن درست کردن
mend مرمت کردن درست کردن
righted درست کردن اصلاح کردن
devised درست کردن اختراع کردن
devise درست کردن اختراع کردن
emends تصحیح کردن درست کردن
adapting جور کردن درست کردن
adapts جور کردن درست کردن
integrating کامل کردن درست کردن
integrates کامل کردن درست کردن
integrate کامل کردن درست کردن
regulating میزان کردن درست کردن
straightening درست کردن مرتب کردن
straightened درست کردن مرتب کردن
regulate میزان کردن درست کردن
straightens درست کردن مرتب کردن
to make up درست کردن تکمیل کردن
emend تصحیح کردن درست کردن
regulated میزان کردن درست کردن
emending تصحیح کردن درست کردن
composes درست کردن تصنیف کردن
compose درست کردن تصنیف کردن
emended تصحیح کردن درست کردن
buildings درست کردن
indite درست کردن
set in order درست کردن
builds درست کردن
to put in to shape درست کردن
to cleanvp درست کردن
to riven laths یا درست کردن
set right درست کردن
to put to rights درست کردن
build درست کردن
make درست کردن
makes درست کردن
make up درست کردن
weave درست کردن
gullies درست کردن
gulleys درست کردن
adapt درست کردن
fettle درست کردن
fabricate درست کردن
fabricated درست کردن
fabricates درست کردن
fabricating درست کردن
gully درست کردن
trims درست کردن
trimmest درست کردن
trim درست کردن
shapes درست کردن
shape درست کردن
concoct درست کردن
fashioning درست کردن
concocted درست کردن
concocting درست کردن
concocts درست کردن
redd درست کردن
corrects درست کردن
to set درست کردن
cleanest درست کردن
to get up درست کردن
manufactured درست کردن
manufactures درست کردن
to fix up درست کردن
fix up درست کردن
fashions درست کردن
to sct aright درست کردن
to erect into درست کردن از
cleans درست کردن
clean درست کردن
manufacture درست کردن
fashion درست کردن
correct درست کردن
to set in order درست کردن
cleaned درست کردن
correcting درست کردن
weaves درست کردن
to set to rights درست کردن
fashioned درست کردن
hedges خاربست درست کردن
stage craft فن درست کردن نمایش
recondition دوباره درست کردن
blow down بافوت درست کردن
to make something چیزی را درست کردن
die sink خزینه درست کردن
manipulates با دست درست کردن
hedged خاربست درست کردن
to word up کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
manipulated با دست درست کردن
manipulates با استادی درست کردن
manipulate با دست درست کردن
To put things straight(right). کارها را درست کردن
scrambles املت درست کردن
to toss up زود درست کردن
manipulated با استادی درست کردن
dresses درست کردن لباس
dress درست کردن لباس
corn popping درست کردن چس فیل
railroad پاپوش درست کردن
teams دسته درست کردن
exacted تحمیل کردن بر درست
to mill flour ارد درست کردن
reconditions دوباره درست کردن
team دسته درست کردن
vint درست کردن یا ریختن
re form دوباره درست کردن
pond حوض درست کردن
to weave a plot دوزوکلک درست کردن
ponds حوض درست کردن
exact تحمیل کردن بر درست
railroads پاپوش درست کردن
scrambling املت درست کردن
scrambled املت درست کردن
scramble املت درست کردن
reconditioned دوباره درست کردن
image erection درست کردن تصویر
manipulate با استادی درست کردن
to manufacture [into] ساختن [درست کردن] [به]
roughcast اجمالا درست کردن
orthoepy فن درست تلفظ کردن
hedge خاربست درست کردن
frame پاپوش درست کردن
dowel میخچه درست کردن
strike off بی زحمت درست کردن
exacts تحمیل کردن بر درست
spelled املاء کردن درست نوشتن
organising تشکیلات دادن درست کردن
to play up درست و حسابی بازی کردن
spell املاء کردن درست نوشتن
vaults گنبد یاطاق درست کردن
extemporizing بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
agreeing ترتیب دادن درست کردن
top a gap رخنهای راگرفتن درست کردن
agree ترتیب دادن درست کردن
extemporises بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
orthopaedy فن درست کردن انامهای ناقص
rigs با خدعه وفریب درست کردن
extemporize بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
rig با خدعه وفریب درست کردن
rigged با خدعه وفریب درست کردن
vault گنبد یاطاق درست کردن
extemporized بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
agrees ترتیب دادن درست کردن
to check up درست رسیدگی یاحساب کردن
organizing تشکیلات دادن درست کردن
organize تشکیلات دادن درست کردن
organises تشکیلات دادن درست کردن
extemporising بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
geometrize با قواعد هندسی درست کردن
spells املاء کردن درست نوشتن
extemporised بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organizes تشکیلات دادن درست کردن
to put up ones hair مویاگیس خودرازنانه درست کردن
to hammer out ساختن بکوشش درست کردن
he is blowing glass شیشه را با فوت درست کردن
to put up زنانه درست کردن جادادن
to set up somebody [for something] پاپوش درست کردن برای کسی
To fake an oil – painting . یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
to tick کار کردن به نحوه ویژه یا درست
addled <adj.> گیج و ناتوان در درست فکر کردن
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
to frame someone پاپوش درست کردن برای کسی
to spin out امتداد دادن مفصلا درست کردن
orthopaedic مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
straight from the horse's mouth <idiom> درست از خود شخص نقل قول کردن
melodramatist کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
to tuck up a child [British E] پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com