Dictiornary-Farsi | درسمت راست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
right	درسمت راست
righted	درسمت راست
righting	درسمت راست


Other Matches

dexiotropic	واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous	واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
traverses	حرکت درسمت
traversing	حرکت درسمت
traversed	حرکت درسمت
traverse	حرکت درسمت
sinisteral	واقع درسمت چپ
on the sunny side .	درسمت آفتاب رو
attention to port	احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
turn table	سینی گردش درسمت
The main road bears to the right.	این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
bears	درسمت قرار گرفتن در سمت
bear	درسمت قرار گرفتن در سمت
dead ahead	درست درسمت سینه ناو
bi directional	چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
To lead an idle life.	راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
plain dealing	معامله راست حسینی راست باز
orthotropous	دارای تخمک راست راست اسه
one two	ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
windage	پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
leeboard	ورق فلزی یاتخته واقع درسمت باد پناه قایق
crossing target	هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
off	خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
columnleft	فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face	نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
underhook	گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
side step	فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify	هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
transfers	حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring	حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer	حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
half left	فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
blankly	سر راست
outspoken	رک و راست
rectilineal	راست خط
four-square	رک و راست
bee line	خط راست
bolt upright	راست
erect	راست
pricked	راست
wooden	راست
beeline	خط راست
right turn	به راست راست
candid	راست
apeak	راست
vertically	راست
straight	راست
sheer	یک راست
erecting	راست
upright	راست
right back	بک راست
prick	راست
pricking	راست
pricks	راست
right footed	راست پا
erected	راست
straightish	راست
straightish	سر راست
straighter	راست
straightest	راست
erects	راست
straightforward	راست
straightforward	رک سر راست
right face	به راست راست
wrapover dress	راست
wrapover top	راست
true	راست
right	راست
dextrorotatory	راست بر
directly	سر راست
turnabout	به راست راست
plumply	سر راست
dextrogyrous	راست بر
plain dealing	راست
wrapover skirt	راست
righted	راست
truer	راست
on end	راست
turnabouts	به راست راست
righting	راست
uninhibited	رک و راست
vertical beam	راست رو
up front	رک و راست
truest	راست
plain spoken	یر راست
freehearted	رک و راست
forthrights	سر راست
verity	سخن راست
orthopterous	راست بال
right halfback	هافبک راست
verities	سخن راست
right half back	نگهبان راست
right handed	در سمت راست
right flank	سمت راست
right handed	راست دست
right handed	راست گرد
in round numbers 00	سر راست 001تا
orthodoxy	راست دینی
right turn	براست راست
right-angled	راست گوشه
open heartedness	راست بازی
rectangular	راست گوشه
right oblique march	میل به راست رو
orthognathous	راست ارواره
right incline	میل به راست
orthogonal	راست گوشه
right handedness	راست دستی
orthodoxies	راست دینی
orthoptera	راست بالان
sincere	راست نما
right handed rotation	گردش به راست
orthopteran	راست بال
ingenuousness	راست بازی
right wing to ward	دست راست
right flank	جناح راست
rectus	ماهیچه راست
antiform	شکل راست
dextrorotatory	راست گردان
as the crow files	بخط راست
dextrad	راست سویه
dexter	در طرف راست
backstitch	کوک چپ و راست
battery left	رگبار از راست یا از چپ
rectification	راست گردانی
clockwise rotation	گردش به راست
prink	راست کردن
ragged right	راست ناهموار
point device	کاملا راست
prick eared	راست گوش
cross brace	بادبند چپ و راست
ragged left alignment	هم ترازی راست
deskew	راست کردن
right angled	راست گوشه
right angled parallelogram	راست گوشه
right justification	هم ترازی راست
grape sugar	گلوکز راست بر
orthotropism	راست رویی
outside right	گوش راست
partially true	تا یک اندازه راست
starboard	سمت راست
fastigiate	راست بالارونده
eyes right	نظر به راست
right hand	دست راست
eton collan	یقه راست
right arm	دست راست
erective	راست کننده
erectile	راست کردنی
erectile	راست شدنی
partially true	فی الجمله راست
dextrosal	راست گرد
dextrogyrous	راست گردان
dextrality	راست برتری
deasil	طرف راست
stand	راست شدن
hard shouder	شانه راست
Is it true that. . . ?	راست است که ...؟
To become straight.	راست شدن
A straightforward answer.	جواب سر راست
come clean <idiom>	راست گفتن
the parting on the right	فرق سر به راست
truthful <adj.>	راست [با حقیقت]
right atrium	آتریوم راست
erected	راست کردن
verisimilitude	راست نمایی
rectilinear	راست خطی
to come to good	راست امدن
to sit up	راست نشستن
to spoke the t.	راست گفتن
rectums	راست روده
rectum	راست روده
to tell the truth	راست گفتن
squaring	راست حسینی
squares	راست حسینی
squared	راست حسینی
square	راست حسینی
cross-brace	بادبند چپ و راست
right <adv.>	سمت راست
on the right <adv.>	سمت راست
to the right <adv.>	سمت راست
counterclockwise	حرکت از راست به چپ
rotation in a clockwise direction	گردش به راست
bolts	: راست بطورعمودی
bolting	: راست بطورعمودی
bolted	: راست بطورعمودی
bolt	: راست بطورعمودی
truthful	صادق راست
Z-twist [Z-spun]	راست تاب
set right	راست کردن
to turn left [right]	به چپ [راست] پیچیدن
to make a turn to the left [right]	به چپ [راست] پیچیدن
reef knots	گره راست
reef knot	گره راست
right-wing	جناح راست
right wing	جناح راست
it never rains but it pours <idiom>	چپ و راست بد آوردن
truthfully	صادق راست
right wing toward	دست راست
straightens	راست کردن
round unvarnished tale	راست حسینی