Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English
Persian
to study for the bar
درس حقوق خواندن
Search result with all words
study for bar
دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
address for service of a summons
[address where a summons may be served]
آدرس کسی که با خواست برگ قابل خواندن باشد
[حقوق]
Other Matches
common low
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
lilts
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilt
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
public international law
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
allotment advice
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
advalorem duty
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
read head
هد خواندن راس خواندن
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extending
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
intoned
خواندن
recitation
از بر خواندن
reads
خواندن
recitations
از بر خواندن
lip read
لب خواندن
intone
خواندن
intones
خواندن
intoning
خواندن
lip-reads
لب خواندن
lip-read
لب خواندن
read
خواندن
misreading
بد خواندن
reading
خواندن
reading age
سن خواندن
readings
خواندن
to take lessons
یا خواندن
misreads
بد خواندن
rhapsodiz
خواندن
misread
بد خواندن
reading station
ایستگاه خواندن
readout
خواندن بازخواندن
to fling down the gauntlet
بمبارزه خواندن
to call to witness
بگواهی خواندن
to bid d. to
بمبارزه خواندن
rhapsodiz
از بر خواندن سرودن
raw head
نوک خواندن
nondestructive read
خواندن غیرمخرب
quirister
باجمع خواندن
read head
نوک خواندن
psalmodize
زبور خواندن
read pulse
تپش خواندن
read strobe
بارقه خواندن
readability
قابلیت خواندن
scans
با وزن خواندن
parallel reading
خواندن موازی
read/write
خواندن- نوشتن
reading disability
ناتوانی در خواندن
reading habit
عادت خواندن
reading quotient
بهر خواندن
reading rate
سرعت خواندن
reading speed
سرعت خواندن
reading readiness
امادگی خواندن
reading span
فراخنای خواندن
r/w
خواندن- نوشتن
spell
پی بردن به خواندن
bastardize
حرامزاده خواندن
cantillate
با اواز خواندن
chitter
اواز خواندن
chortling
سرودوتسبیح خواندن
chortles
سرودوتسبیح خواندن
chortled
سرودوتسبیح خواندن
chortle
سرودوتسبیح خواندن
lullaby
لالایی خواندن
lullabies
لالایی خواندن
scan
با وزن خواندن
scanned
با وزن خواندن
spelled
پی بردن به خواندن
spells
پی بردن به خواندن
lull
لالایی خواندن
lulled
لالایی خواندن
lulling
لالایی خواندن
lulls
لالایی خواندن
trills
با تحریر خواندن
trilled
با تحریر خواندن
trill
با تحریر خواندن
misreads
غلط خواندن
misreading
غلط خواندن
misread
غلط خواندن
criminate
مجرم خواندن
criminiate
مرجم خواندن
destructive read
خواندن مخرب
citing
به دادگاه خواندن
cites
به دادگاه خواندن
cited
به دادگاه خواندن
cite
به دادگاه خواندن
bragged
رجز خواندن
peruse
بدقت خواندن
perused
بدقت خواندن
beatifying
مبارک خواندن
beatify
مبارک خواندن
beatifies
مبارک خواندن
beatified
مبارک خواندن
brags
رجز خواندن
bragging
رجز خواندن
brag
رجز خواندن
perusing
بدقت خواندن
peruses
بدقت خواندن
numerate
خواندن یاشمردن
to glance
بشتاب خواندن
boasts
رجز خواندن
boasted
رجز خواندن
boast
رجز خواندن
unreadable
نامستحق خواندن
unreadable
غیرقابل خواندن
to throw down the glove
بمبارزه خواندن
rehearsal
تمرین از بر خواندن
rehearsals
تمرین از بر خواندن
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
readable
قابل خواندن
to go to school
درس خواندن
To misread the facts . To infer wrongly .
کور خواندن
to read out
بلند خواندن
to song a song
سرود خواندن
laws
حقوق
salaries
حقوق
laws
حق حقوق
law
حقوق
law
حق حقوق
jus
حقوق
jurisprudence
حقوق
pay check
چک حقوق
pays
حقوق
stipend
حقوق
paying
حقوق
pay
حقوق
rights
حقوق
stipends
حقوق
salary
حقوق
duties
حقوق
civil
حقوق
skim
بطور سطحی خواندن
when reading a book
در حال خواندن کتابی
bidden
خواندن پیشنهاد دادن
invite
خواندن وعده گرفتن
invited
خواندن وعده گرفتن
skimmed
بطور سطحی خواندن
speak one's piece
<idiom>
فکر کسی را خواندن
literacy
سواد خواندن ونوشتن
see through
<idiom>
فکر کسی را خواندن
sing
تصنیف اواز خواندن
skims
بطور سطحی خواندن
invites
خواندن وعده گرفتن
he took to books
پرداخت به کتاب خواندن
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
recited
با صدایی موزون خواندن
to read through something
چیزی را کاملا خواندن
sing
سرود خواندن سراییدن
sings
تصنیف اواز خواندن
sings
سرود خواندن سراییدن
study
درس خواندن خوانش
studying
درس خواندن خوانش
vocals
اوازی ویژه خواندن
vocal
اوازی ویژه خواندن
psalms
سرود مذهبی خواندن
psalm
سرود مذهبی خواندن
reciting
با صدایی موزون خواندن
to read over something
چیزی را کاملا خواندن
studies
درس خواندن خوانش
chant
سرود یا اهنگ خواندن
chanted
سرود یا اهنگ خواندن
chanting
سرود یا اهنگ خواندن
chants
سرود یا اهنگ خواندن
recite
با صدایی موزون خواندن
recites
با صدایی موزون خواندن
literacy
قادر به خواندن بودن
read/write head
نوک خواندن / نوشتن
orate
نطق کردن خواندن
to tune up
خواندن ونواختن اغازکردن
to strike up
خواندن یازدن اغازکردن
read write head
نوک خواندن و نوشتن
reemploy
دوباره بخدمت خواندن
read write cycle
چرخه خواندن و نوشتن
nonoverlap processing
روشی که به وسیله ان خواندن
paganize
کافرو زندیق خواندن
to serve with a summons
با خواست برگ خواندن
nondestructive
خواندن غیر مخرب
to get wise to someone
<idiom>
دست کسی را خواندن
read restore cycle
چرخه خواندن و ترمیم
read write privilege
امتیاز خواندن- نوشتن
photodigital memory
خواندن چند بار
to choir a hymn
سرودی راباهم خواندن
To read someone s mind (thoughts).
فکر کسی را خواندن
the three r's
خواندن ونوشتن وحساب
child law
حقوق کودک
export tariff
حقوق صادرات
written laws
حقوق مدون
wage earners
حقوق بگیران
wage bill
لیست حقوق
business law
حقوق تجارت
breach right
تجاوز به حقوق
woman's rights
حقوق نسوان
take-home pay
حقوق خالص
quayage
حقوق بندری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com