Dictiornary-Farsi | درشت نمایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 213 (10 milliseconds)

English	Persian
magnification	درشت نمایی
magnifications	درشت نمایی
boldfacing	درشت نمایی


Search result with all words

power	درشت نمایی قدرت دوربین
powered	درشت نمایی قدرت دوربین
powering	درشت نمایی قدرت دوربین
powers	درشت نمایی قدرت دوربین
resolution	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolutions	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
magnification	بزرگ سازی درشت نمایی
magnifications	بزرگ سازی درشت نمایی
lateral magnifying power	درشت نمایی جانبی
magnification factor	عامل درشت نمایی
Other Matches

spectroscopic binary	دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
close up view	نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
squalidness	بد نمایی
modals	نمایی
bimodal	دو نمایی
aberration	کج نمایی
shabbiness	نخ نمایی
male protest	نر نمایی
exponential	نمایی
modal	نمایی
unimodal	یک نمایی
seediness	بد نمایی
effeminacy	زن نمایی
squalidity	بد نمایی
grinning	دندان نمایی
exponential function	تابع نمایی
exponential rate	نرخ نمایی
exponential rate	اهنگ نمایی
grandiosity	بزرگ نمایی
notoriety	انگشت نمایی
pleading	برهان نمایی
grins	دندان نمایی
likelihood	درست نمایی
illusionism	عمق نمایی
illusionism	سه بعد نمایی
foreshortening	کوته نمایی
exponential distribution	توزیع نمایی
exponential curve	منحنی نمایی
grinned	دندان نمایی
grin	دندان نمایی
characterization	منش نمایی
exhibitionism	عورت نمایی
magnification	بزرگ نمایی
data display	داده نمایی
death feigning	مرده نمایی
playing dead	مرده نمایی
dichroism	دو رنگ نمایی
magnifications	بزرگ نمایی
exponent bias	پیشقدر نمایی
holographic image	نمایی از شی سه بعدی
sanctified airs	مقدس نمایی
sanctimony	مقدس نمایی
puppyhood	خود نمایی
puppydom	خود نمایی
transparence	پشت نمایی
pearliness	مروارید نمایی
pretentiousness	خود نمایی
prewetting	پیش تر نمایی
stereoscopics	برجسته نمایی
spectroscopy	بیناب نمایی
spectroscopy	طیف نمایی
sightliness	خوش نمایی
transparecy	پشت نمایی
verisimilitude	راست نمایی
saber rattling	قدرت نمایی
maculation	ملوث نمایی
masculine protest	نرینه نمایی
master stroke	هنر نمایی
flare	خود نمایی
ostentation	خود نمایی
sanctimoniousness	مقدس نمایی
transparency	پشت نمایی
transparencies	پشت نمایی
flares	خود نمایی
tokenism	نمونه نمایی
slow motion	کند نمایی
showiness	خود نمایی
masterstroke	هنر نمایی شاهکار
masterstrokes	هنر نمایی شاهکار
to cut a dash	خود نمایی کردن
to prank out oneself	خود نمایی کردن
woolliness	پشم نمایی پرپشمی
characterizing	منش نمایی کردن
prink	خود نمایی کردن
circular dischroism	دو رنگ نمایی دورانی
parade	خود نمایی کردن
paraded	خود نمایی کردن
parades	خود نمایی کردن
characterizes	منش نمایی کردن
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
ebullioscopy constant	ثابت غلیان نمایی
direction indicator	دستگاه جهت نمایی
likelihood ratio	بهر درست نمایی
characterised	منش نمایی کردن
characterises	منش نمایی کردن
characterising	منش نمایی کردن
parading	خود نمایی کردن
characterize	منش نمایی کردن
characterized	منش نمایی کردن
floating point calculation	محاسبات اعداد نمایی یا علمی
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
panchromatic emulsion	امولسیون تمام رنگ نمایی
time constant of an exponential quantity	ثابت زمانی یک کمیت نمایی
perspectives	عمق نمایی چشم انداز
perspective	عمق نمایی چشم انداز
pedantic	وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
sandbar	جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
grossing	درشت
grossest	درشت
jumbo	درشت
grosses	درشت
coarse grained	درشت
coarse fibred	نخ درشت
grosser	درشت
shank	درشت نی
of a coarse fibre	نخ درشت
macro	درشت
macrosomatic	درشت تن
magnifier	درشت کن
majuscular	درشت
coarse	درشت
coarser	درشت
coarsest	درشت
crass	درشت
macro generator	درشت زا
shin bone	درشت نی
jumbos	درشت
rough-hewn	درشت
rough hewn	درشت
sturdier	درشت
roughest	درشت
sturdy	درشت
rough	درشت
sturdiest	درشت
grained	درشت
hulking	درشت
gruff	درشت
tibia	درشت نی
tibias	درشت نی
abrupt	درشت
harsh	درشت
harsher	درشت
harshest	درشت
gross	درشت
grossed	درشت
macrocode	دستورالعملهای درشت
grosser	درشت بافت
macrograph	خط و تصویر درشت
macrography	درشت نویسی
macroinstruction	درشت دستور
macropsia	درشت بینی
macrocode	درشت برنامه
macro declaration	درشت اعلان
macro definition	درشت تعریف
macro difinition	درشت تعریف
grossed	درشت بافت
snowberry	اقطی گل درشت
macrocycle	درشت حلقه
macro instruction	درشت دستور
macro instruction	درشت دستورالعمل
macro library	درشت کتابخانه
macro processor	درشت پردازشگر
megalopsia	درشت بینی
megalopsis	درشت بینی
macroscopic	درشت نمود
rudas	درشت گنده
large	درشت لبریز
rough spoken	درشت سخن
rappee	انفیه درشت
larger	درشت لبریز
grossing	درشت بافت
largest	درشت لبریز
text hand	دستخط درشت
shower	درشت باران
showered	درشت باران
majuscule	حرف درشت
showers	درشت باران
brutish	بی شعور درشت
magnifier	درشت نما
chesty	درشت پستان
showering	درشت باران
gross	درشت بافت
macro assembler	درشت همگذار
grosses	درشت بافت
grossest	درشت بافت
crus	درشت نی ساق
gaint molecule	درشت مولکول
macromolecule	درشت مولکول
bumble bee	زنبور درشت
boldface	حرف درشت
gritting	ماسه درشت
grumpish	ترشرو درشت
gritted	ماسه درشت
humble bee	زنبور درشت
magnified	درشت کردن
exaggerated stereoscopy	درشت نما
magnifying	درشت کردن
costard	سیب درشت
magnify	درشت کردن
cobnut	فندق درشت
magnifies	درشت کردن
coarse gravel	شن درشت دانه
engross	درشت نوشتن
grit	ماسه درشت
grits	ارد درشت
largeof limb	درشت اندام
buckshot	ساچمه درشت
lump	تکه درشت
grained	درشت باف
kerria	برگ درشت