English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (9 milliseconds)
English Persian
under the veil of religion درلفافه مذهب بعنوان مذهب ببهانه دین
Other Matches
religions مذهب
coreligionist هم مذهب
religion مذهب
rubricator مذهب
pyrrhonism مذهب فیرونی
specticism مذهب شکاکیون
religiousness پیروی مذهب
theocracy حکومت مذهب
sunnism مذهب تسنن
Buddhism مذهب بودا
principles of religion اصول مذهب
conversions تغییر مذهب
state religion مذهب رسمی
free thought وارستگی از مذهب
Methodism مذهب " متدیست "
conversion تغییر مذهب
theocracies حکومت مذهب
illuminator نورافکن مذهب
evangelicalism فلسفهء مذهب اوانجلی
ecumenism هم پیوند گرایی مذهب
zen buddhism فلسفه یا مذهب ذن بوداییسم
one of the two major sects among muslims مذهب اهل تسنن
free thinking ازادی از قیود مذهب
revivalism اصالت احیا مذهب
shiite پیرو مذهب شیعه
shia پیرو مذهب شیعه
Catholicism اصول مذهب کاتولیکی
denomination مذهب واحد جنس
denominations مذهب واحد جنس
sunnite پیرو مذهب سنت
shinto مذهب ارواح پرستی درژاپن
free thinker وبه مذهب بی اعتنا است .
Judaic وابسته به جهودان و مذهب یهود
patristic وابسته به اولیاء وبزرگان مذهب
puritaism سخت گیری در تصفیه مذهب
libertine کسیکه پابند مذهب نیست
follower پیرو مذهب شیعه مقلد
libertines کسیکه پابند مذهب نیست
followers پیرو مذهب شیعه مقلد
naturalism فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
deistic مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
deistical مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
heterodox دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
Methodist فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
Methodists فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
religionize دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
school of jurisprudence مذهب جعفری Ashari Ithna of Imam sixthshii the Sadiq al Imamafar after named uslims
lotus [نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
sunni اهل سنت پیرو مذهب سنت
naturalism فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
one of the sunni school شافعی مذهب شافعی
under the d. of به بهانه درلفافه
cloaking درلفافه پیچیدن
cloaked درلفافه پیچیدن
cloak درلفافه پیچیدن
enfold درلفافه پیچیدن
enfolded درلفافه پیچیدن
enfolds درلفافه پیچیدن
enfolding درلفافه پیچیدن
cloaks درلفافه پیچیدن
couch درلفافه قرار دادن
couched درلفافه قرار دادن
couches درلفافه قرار دادن
by way of بعنوان
undwe the t. of بعنوان
preparatorily بعنوان تهیه
under the plea of بعنوان به بهانه
under cover of frind ship بعنوان دوستی
armlet بازوبند [بعنوان جواهر]
co-opting بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opted بعنوان همقطار پذیرفتن
patterns بعنوان الگو بکاربردن
co opt بعنوان همقطار پذیرفتن
co optation پذیرفتن بعنوان همکار
co option پذیرفتن بعنوان همکار
supervisory بعنوان بررسی کننده
pattern بعنوان الگو بکاربردن
co-opts بعنوان همقطار پذیرفتن
under the notion of بعقیده بفکر بعنوان
surcharge بعنوان جریمه گرفتن
surcharges بعنوان جریمه گرفتن
co-opt بعنوان همقطار پذیرفتن
on the score of neglect بعنوان غفلت ازاین بابت
historicize بعنوان تاریخ نشان دادن
under the guize of بعنوان به بهانه درهیئت درزی
Mountaineering . Mountain - climbing . کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
record as target ثبت کردن بعنوان هدف
to present oneself [as] خود را اهداء کردن [بعنوان]
to take something as a joke چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
tax incentive مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
I pulled him by the ears. گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
marks بعنوان سیگنال استفاده میکند
bait fish ماهی کوچک بعنوان طعمه
mark بعنوان سیگنال استفاده میکند
instances بعنوان مثال ذکر کردن
sit in حضور درمحلی بعنوان اعتراض
as بهمان اندازه بعنوان مثال
instance بعنوان مثال ذکر کردن
sit-ins حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in حضور درمحلی بعنوان اعتراض
parent بعنوان والدین عمل کردن
to forfeit something چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
brushes دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
sand trap قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
brush دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
taskwork کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
for keeps برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
to tutor بعنوان معلم سرخانه کار کردن
lapboard تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
he was engagedon probation بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
to lose something چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
officiating بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiate بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
bucktail نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
He has been exposed as a traitor. هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
patterns بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
pattern بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
prototypes اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
The letter is addressed to you . نامه بعنوان شما نوشته شده است
prototype اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
tail group مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
To stipulate. شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
to forfeit something مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
to lose something مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
bugging نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
writes بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
May I use your name as a reference? اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
Pickles are often eaten as a relish . خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
bag قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
May I use your name as a reference? اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
bags قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
. Why,what was the harm? چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
bug نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bugs نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
queen of دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
write بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
sprag قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
lupulin خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
baseboard چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
head hunt بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
treasury stock سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
eryngo ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
thyratron پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
paragons رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
head طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
paragon رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
May I use your name as a reference? اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
designated hitter بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
fumigant ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
aperitif نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
to kiss hands دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
mulches که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulch که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
prize fellow شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
glass wool تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
cereal حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
amphetamine مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
cut-outs روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
cut-out روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
cereals حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
Perspex خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
amphetamines مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
veil of money نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
benzocaine ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
grand tour سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tours سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
cryoelectronic storage یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
scrim پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
differential spoilers اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
ramdrive.sys در DOS یک فایل پیکربنغی همراه سیستم عامل است که بخشی از حافظه دستیابی مستقیم کامپیوتر را بعنوان یک دیسک کنار می گذارد
to regard somebody [something] as something کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
protectionism دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
bituminous paint رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
autotransformer ترانسفورماتوری با یک سیم پیچ که بوسیله یک لغزنده کربنی تعدادی از دورهای سیم پیچ را بعنوان ثانویه جدامیکند
barbiturate نمک اسید باربیتوریک مشتقات اسید باربیتوریک که بعنوان داروی مسکن وخواب اورتجویز میشود
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
turret motife طرح شیروان [این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
emcee بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcees بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
to put in one's oar بعنوان کمک فضولی کردن کمک ناخواسته کردن
to regard something as something چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to see something as something [ to construe something to be something] چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
Cypress design طرح درخت سرو [سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com