English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (2 milliseconds)
English Persian
aversion therapy درمان اجتنابی
Other Matches
avoidance avoidance conflict تعارض اجتنابی- اجتنابی
therapist متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists متخصص درمان شناسی درمان شناس
avoidance behavior رفتار اجتنابی
avoidance learning یادگیری اجتنابی
avoidance reaction واکنش اجتنابی
approach avoidance conflict تعارض گرایشی- اجتنابی
avoidance conditioning شرطی کردن اجتنابی
conditioned avoidance response پاسخ اجتنابی شرطی
heparinize باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy درمان متمرکز بر درمان جو
medicaments درمان
medicament درمان
remedied درمان
medicative درمان کن
remedies درمان
remedy درمان
remedying درمان
immedicable بی درمان
client درمان جو
clients درمان جو
cures درمان
cure درمان
treatment درمان
treatments درمان
irremediable بی درمان
remediless بی درمان
natural philosophy درمان
cured درمان
therapy درمان
water cure اب درمان
inpatient تحت درمان
interpretive therapy درمان تفسیری
kinesalgia جنبش درمان
marriage therapy درمان زناشویی
cure all درمان هر درد
electrotherapeutics درمان برقی
hydropathist اب درمان دان
healable درمان پذیر
depth therapy درمان عمقی
faith healing درمان اعتقادی
direct therapy درمان رهنمودی
dual sex therapy درمان دو جنسیتی
iamatology درمان شناسی
existential therapy درمان وجودی
operable قابل درمان
therapeutist درمان شناس
treatable قابل درمان
It'll be OK. <idiom> درمان میشود!
therapeutics درمان شناسی
therapeusis درمان شناسی
supportive therapy درمان حمایتی
pithiatism درمان تلقینی
placebo therapy درمان با دارونما
post treatment follow up پیگیری پس از درمان
psychotherapy ortherapeutics روح درمان
quadrangular therapy درمان دو زوجی
relationship therapy درمان ارتباطی
remediable درمان پذیر
remediless درمان ناپذیر
social therapy درمان اجتماعی
remedy درمان کردن
remedied درمان میزان
remedies درمان میزان
cures درمان بخشیدن
aceology درمان شناسی
cured درمان بخشیدن
active therapy درمان فعال
treated درمان کردن
treat درمان کردن
chemotherapy درمان دارویی
remedied درمان کردن
cure درمان بخشیدن
remedying درمان میزان
remedying درمان کردن
faith cure درمان اعتقادی
curative درمان بخش
physiotherapy درمان فیزیکی
remedy درمان میزان
remedies درمان کردن
psychotherapy درمان روانی
treat درمان شدن
adjunctive therapy درمان جنبی
treats درمان شدن
conjoint therapy درمان زوجی
adjuvent therapy درمان تکمیلی
cooperative therapy درمان تعاونی
treated درمان شدن
treats درمان کردن
multiple therapy درمان تعاونی
corrective therapy درمان اصلاحی
incurable بی درمان بیچاره
incurable درمان ناپذیر
an active remedy درمان کاری
analytic therapy درمان تحلیلی
homeopaths جور درمان خواه
Patience is a plaster for all sores . <proverb> صبر,درمان هر دردیست .
homoeopaths جور درمان خواه
therapeutic وابسته به درمان شناسی
therapeutically از لحاظ درمان شناسی
x ray therapy درمان با اشعه مجهول
therapeutist متخصص درمان شناسی
homeopath جور درمان خواه
encounter group therapy درمان با گروه رویارویی
indoklon therapy درمان با استنشاق اندوکلون
carbon dioxide therapy درمان با انیدرید کربنیک
insulin coma therapy درمان با اغماء انسولینی
insulin shock therapy درمان با ضربه انسولین
sex therapy درمان اختلالات جنسی
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
electroshock therapy درمان با ضربه برقی
mud bath گل مالی تن برای درمان
electroconvulsive therapy درمان با تشنج برقی
shock therapy درمان با ضربه برقی
directive group therapy درمان رهنمودی گروهی
chemotherapy درمان بواسطه موادشیمیایی
ect درمان با تشنج برقی
electric convulsive therapy درمان با تشنج برقی
neuropsychiatric درمان روانی عصبی
root canal treatment [RCT] درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal procedure درمان ریشه [دندان پزشکی]
endodontic therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
hydropathic وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
chiropodist متخصص درمان وحفافت پاها
root canal therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
chiropodists متخصص درمان وحفافت پاها
physical medicine درمان بدنی و توان بخشی
nephritic درمان کننده ناخوشی گرده
they are cured by nature طبیعت انها را درمان میکند
physiatrics درمان امراض باوسایل طبیعی
implosive therapy درمان با غرقه سازی تجسمی
Jealousy is a remediless disease. <proverb> یسد درد بى درمان است .
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> گریه بر هر درد بى درمان دواست .
osteopathy درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
occupational therapy درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
hydropath establishment بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
to seek a remedy for something چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
psychosurgery جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
radiotherapy رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
hydrotherapeutic بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
acupressure روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
crymotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com