Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
sex therapy
درمان اختلالات جنسی
Other Matches
therapists
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist
متخصص درمان شناسی درمان شناس
irregularities
اختلالات
psychopathy
اختلالات روانی
androgen
هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen
هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous
ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
adjustment disorder
اختلالات سازگاری
[روانشاسی]
adaptive disorder
اختلالات سازگاری
[روانشاسی]
neuropath
دچار اختلالات عصبی
psychopathy
اختلالات فکری وروانی
exhibitionism
نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
heparinize
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
orthopsychiatry
تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
aeroneurosis
اختلالات عصبی فضانوردان در اثر تحریک وهیجان
client centered therapy
درمان متمرکز بر درمان جو
aeromedicine
قسمتی از طب که دربارهء بیماریها و اختلالات ناشی از پرواز گفتگو میکند
isogamete
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sex
احساسات جنسی روابط جنسی
sexes
احساسات جنسی روابط جنسی
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
therapy
درمان
remedy
درمان
remedies
درمان
remediless
بی درمان
remedied
درمان
cures
درمان
cured
درمان
client
درمان جو
medicaments
درمان
clients
درمان جو
remedying
درمان
water cure
اب درمان
cure
درمان
medicament
درمان
natural philosophy
درمان
treatments
درمان
treatment
درمان
irremediable
بی درمان
immedicable
بی درمان
medicative
درمان کن
therapeutist
درمان شناس
therapeutics
درمان شناسی
hydropathist
اب درمان دان
post treatment follow up
پیگیری پس از درمان
iamatology
درمان شناسی
psychotherapy
درمان روانی
faith healing
درمان اعتقادی
inpatient
تحت درمان
faith cure
درمان اعتقادی
treatable
قابل درمان
physiotherapy
درمان فیزیکی
electrotherapeutics
درمان برقی
therapeusis
درمان شناسی
placebo therapy
درمان با دارونما
pithiatism
درمان تلقینی
psychotherapy ortherapeutics
روح درمان
quadrangular therapy
درمان دو زوجی
operable
قابل درمان
relationship therapy
درمان ارتباطی
remediable
درمان پذیر
existential therapy
درمان وجودی
remediless
درمان ناپذیر
healable
درمان پذیر
marriage therapy
درمان زناشویی
kinesalgia
جنبش درمان
interpretive therapy
درمان تفسیری
social therapy
درمان اجتماعی
supportive therapy
درمان حمایتی
remedying
درمان کردن
aceology
درمان شناسی
conjoint therapy
درمان زوجی
treat
درمان کردن
treat
درمان شدن
treated
درمان کردن
treated
درمان شدن
treats
درمان کردن
treats
درمان شدن
incurable
بی درمان بیچاره
incurable
درمان ناپذیر
It'll be OK.
<idiom>
درمان میشود!
curative
درمان بخش
active therapy
درمان فعال
adjunctive therapy
درمان جنبی
adjuvent therapy
درمان تکمیلی
an active remedy
درمان کاری
analytic therapy
درمان تحلیلی
aversion therapy
درمان اجتنابی
remedied
درمان کردن
remedying
درمان میزان
direct therapy
درمان رهنمودی
chemotherapy
درمان دارویی
remedies
درمان میزان
remedies
درمان کردن
remedy
درمان میزان
remedy
درمان کردن
dual sex therapy
درمان دو جنسیتی
remedied
درمان میزان
cooperative therapy
درمان تعاونی
multiple therapy
درمان تعاونی
corrective therapy
درمان اصلاحی
cure all
درمان هر درد
depth therapy
درمان عمقی
cure
درمان بخشیدن
cured
درمان بخشیدن
cures
درمان بخشیدن
electroconvulsive therapy
درمان با تشنج برقی
chemotherapy
درمان بواسطه موادشیمیایی
activity group therapy
درمان با فعالیت گروهی
electroshock therapy
درمان با ضربه برقی
carbon dioxide therapy
درمان با انیدرید کربنیک
therapeutic
وابسته به درمان شناسی
electric convulsive therapy
درمان با تشنج برقی
ect
درمان با تشنج برقی
directive group therapy
درمان رهنمودی گروهی
encounter group therapy
درمان با گروه رویارویی
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
صبر,درمان هر دردیست .
therapeutist
متخصص درمان شناسی
homeopaths
جور درمان خواه
x ray therapy
درمان با اشعه مجهول
homeopath
جور درمان خواه
homoeopaths
جور درمان خواه
shock therapy
درمان با ضربه برقی
indoklon therapy
درمان با استنشاق اندوکلون
therapeutically
از لحاظ درمان شناسی
neuropsychiatric
درمان روانی عصبی
insulin coma therapy
درمان با اغماء انسولینی
mud bath
گل مالی تن برای درمان
insulin shock therapy
درمان با ضربه انسولین
Tears remedy every irremediable ailment.
<proverb>
گریه بر هر درد بى درمان دواست .
chiropodist
متخصص درمان وحفافت پاها
root canal treatment
[RCT]
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal procedure
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
endodontic therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
chiropodists
متخصص درمان وحفافت پاها
physical medicine
درمان بدنی و توان بخشی
they are cured by nature
طبیعت انها را درمان میکند
physiatrics
درمان امراض باوسایل طبیعی
nephritic
درمان کننده ناخوشی گرده
Jealousy is a remediless disease.
<proverb>
یسد درد بى درمان است .
root canal therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
hydropathic
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
implosive therapy
درمان با غرقه سازی تجسمی
occupational therapy
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy
درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
hydropath establishment
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydrotherapeutic
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
psychosurgery
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
radiotherapy
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
to seek a remedy for something
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
diclinous
یک جنسی
unisex
دو جنسی
gamic
جنسی
ambisexual
دو جنسی
unisexual
یک جنسی
road sense
جنسی
bisexuals
دو جنسی
sexes
جنسی
generic
جنسی
hermaphrodites
دو جنسی
hermaphrodite
دو جنسی
homogeneity
هم جنسی
sexual
جنسی
bisexual
دو جنسی
kinds
جنسی
kindest
جنسی
kind
جنسی
sex
جنسی
follow up
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
acupressure
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
aphrodisiac
برانگیزنده جنسی
aphrodisiacs
برانگیزنده جنسی
heterosexuality
دگرخواهی جنسی
sexual arousal
برانگیختگی جنسی
gonad
غده جنسی
idols of the tribe
اوهام جنسی
sexual development
رشد جنسی
sexual disorder
اختلال جنسی
heterosome
کروموزوم جنسی
raped
تجاوز جنسی
germ cell
یاخته جنسی
sexual symbolism
نمادگری جنسی
sexual relations
روابط جنسی
sexual relations
مقاربت جنسی
gonocyte
سلول جنسی
sexual receptivity
پذیرندگی جنسی
gynandromorphy
ریخت دو جنسی
gynandrous
نر و ماده دو جنسی
haploid cell
یاخته جنسی
sexual offences
جرائم جنسی
heteroeroticism
دگرخواهی جنسی
heteroerotism
دگرخواهی جنسی
sexual maturity
بلوغ جنسی
heterophilia
دیگرخواهی جنسی
gender identity
هویت جنسی
voyeurism
تماشاگری جنسی
sexiness
جاذبه جنسی
sexuality
تمایلات جنسی
petting
نوازش جنسی
sex education
اموزش جنسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com