Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (7 milliseconds)
English
Persian
carbon dioxide therapy
درمان با انیدرید کربنیک
Other Matches
carbonic acid
کربنیک اسید
anhydride
انیدرید
acid anhydride
انیدرید اسید
therapists
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist
متخصص درمان شناسی درمان شناس
heparinize
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy
درمان متمرکز بر درمان جو
water cure
اب درمان
cures
درمان
medicament
درمان
medicaments
درمان
clients
درمان جو
client
درمان جو
remediless
بی درمان
remedying
درمان
remedy
درمان
immedicable
بی درمان
remedies
درمان
remedied
درمان
natural philosophy
درمان
cured
درمان
cure
درمان
treatment
درمان
treatments
درمان
irremediable
بی درمان
medicative
درمان کن
therapy
درمان
iamatology
درمان شناسی
depth therapy
درمان عمقی
marriage therapy
درمان زناشویی
faith healing
درمان اعتقادی
healable
درمان پذیر
kinesalgia
جنبش درمان
existential therapy
درمان وجودی
interpretive therapy
درمان تفسیری
inpatient
تحت درمان
electrotherapeutics
درمان برقی
direct therapy
درمان رهنمودی
hydropathist
اب درمان دان
dual sex therapy
درمان دو جنسیتی
operable
قابل درمان
pithiatism
درمان تلقینی
placebo therapy
درمان با دارونما
treatable
قابل درمان
It'll be OK.
<idiom>
درمان میشود!
therapeutist
درمان شناس
therapeutics
درمان شناسی
post treatment follow up
پیگیری پس از درمان
psychotherapy ortherapeutics
روح درمان
quadrangular therapy
درمان دو زوجی
relationship therapy
درمان ارتباطی
remediable
درمان پذیر
remediless
درمان ناپذیر
social therapy
درمان اجتماعی
supportive therapy
درمان حمایتی
therapeusis
درمان شناسی
remedy
درمان کردن
cures
درمان بخشیدن
aceology
درمان شناسی
cured
درمان بخشیدن
active therapy
درمان فعال
adjunctive therapy
درمان جنبی
adjuvent therapy
درمان تکمیلی
cure
درمان بخشیدن
an active remedy
درمان کاری
remedied
درمان میزان
remedying
درمان میزان
remedied
درمان کردن
remedy
درمان میزان
remedying
درمان کردن
faith cure
درمان اعتقادی
physiotherapy
درمان فیزیکی
remedies
درمان کردن
psychotherapy
درمان روانی
remedies
درمان میزان
chemotherapy
درمان دارویی
incurable
درمان ناپذیر
treated
درمان کردن
incurable
بی درمان بیچاره
curative
درمان بخش
treat
درمان کردن
treat
درمان شدن
cooperative therapy
درمان تعاونی
corrective therapy
درمان اصلاحی
multiple therapy
درمان تعاونی
cure all
درمان هر درد
conjoint therapy
درمان زوجی
aversion therapy
درمان اجتنابی
treats
درمان کردن
treats
درمان شدن
treated
درمان شدن
analytic therapy
درمان تحلیلی
therapeutically
از لحاظ درمان شناسی
shock therapy
درمان با ضربه برقی
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
صبر,درمان هر دردیست .
therapeutist
متخصص درمان شناسی
homeopath
جور درمان خواه
homeopaths
جور درمان خواه
homoeopaths
جور درمان خواه
x ray therapy
درمان با اشعه مجهول
mud bath
گل مالی تن برای درمان
electric convulsive therapy
درمان با تشنج برقی
neuropsychiatric
درمان روانی عصبی
electroshock therapy
درمان با ضربه برقی
ect
درمان با تشنج برقی
directive group therapy
درمان رهنمودی گروهی
activity group therapy
درمان با فعالیت گروهی
insulin shock therapy
درمان با ضربه انسولین
encounter group therapy
درمان با گروه رویارویی
therapeutic
وابسته به درمان شناسی
chemotherapy
درمان بواسطه موادشیمیایی
insulin coma therapy
درمان با اغماء انسولینی
indoklon therapy
درمان با استنشاق اندوکلون
sex therapy
درمان اختلالات جنسی
electroconvulsive therapy
درمان با تشنج برقی
chiropodists
متخصص درمان وحفافت پاها
root canal therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
endodontic therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal procedure
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal treatment
[RCT]
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
hydropathic
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
physical medicine
درمان بدنی و توان بخشی
they are cured by nature
طبیعت انها را درمان میکند
nephritic
درمان کننده ناخوشی گرده
Jealousy is a remediless disease.
<proverb>
یسد درد بى درمان است .
Tears remedy every irremediable ailment.
<proverb>
گریه بر هر درد بى درمان دواست .
physiatrics
درمان امراض باوسایل طبیعی
chiropodist
متخصص درمان وحفافت پاها
implosive therapy
درمان با غرقه سازی تجسمی
osteopathy
درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
occupational therapy
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
radiotherapy
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
hydrotherapeutic
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
to seek a remedy for something
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
psychosurgery
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
hydropath establishment
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
acupressure
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
follow up
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
cryotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com