English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (7 milliseconds)
English Persian
placebo therapy درمان با دارونما
Other Matches
placebo دارونما
placebos دارونما
therapist متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists متخصص درمان شناسی درمان شناس
heparinize باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy درمان متمرکز بر درمان جو
cures درمان
cured درمان
medicament درمان
medicaments درمان
remedied درمان
medicative درمان کن
remedies درمان
remediless بی درمان
remedy درمان
client درمان جو
clients درمان جو
natural philosophy درمان
immedicable بی درمان
cure درمان
therapy درمان
irremediable بی درمان
treatment درمان
remedying درمان
water cure اب درمان
treatments درمان
remediable درمان پذیر
marriage therapy درمان زناشویی
kinesalgia جنبش درمان
interpretive therapy درمان تفسیری
inpatient تحت درمان
iamatology درمان شناسی
cure all درمان هر درد
depth therapy درمان عمقی
direct therapy درمان رهنمودی
dual sex therapy درمان دو جنسیتی
electrotherapeutics درمان برقی
existential therapy درمان وجودی
supportive therapy درمان حمایتی
hydropathist اب درمان دان
operable قابل درمان
pithiatism درمان تلقینی
therapeutist درمان شناس
It'll be OK. <idiom> درمان میشود!
therapeutics درمان شناسی
therapeusis درمان شناسی
social therapy درمان اجتماعی
remediless درمان ناپذیر
relationship therapy درمان ارتباطی
quadrangular therapy درمان دو زوجی
psychotherapy ortherapeutics روح درمان
post treatment follow up پیگیری پس از درمان
treatable قابل درمان
corrective therapy درمان اصلاحی
remedying درمان میزان
chemotherapy درمان دارویی
cures درمان بخشیدن
aceology درمان شناسی
psychotherapy درمان روانی
cured درمان بخشیدن
treated درمان شدن
physiotherapy درمان فیزیکی
incurable درمان ناپذیر
remedied درمان میزان
treat درمان کردن
remedied درمان کردن
remedying درمان کردن
remedy درمان کردن
faith cure درمان اعتقادی
faith healing درمان اعتقادی
remedies درمان کردن
treat درمان شدن
cure درمان بخشیدن
remedies درمان میزان
active therapy درمان فعال
adjunctive therapy درمان جنبی
adjuvent therapy درمان تکمیلی
remedy درمان میزان
treated درمان کردن
treats درمان کردن
treats درمان شدن
healable درمان پذیر
conjoint therapy درمان زوجی
cooperative therapy درمان تعاونی
multiple therapy درمان تعاونی
incurable بی درمان بیچاره
aversion therapy درمان اجتنابی
curative درمان بخش
analytic therapy درمان تحلیلی
an active remedy درمان کاری
homeopath جور درمان خواه
x ray therapy درمان با اشعه مجهول
homeopaths جور درمان خواه
sex therapy درمان اختلالات جنسی
therapeutist متخصص درمان شناسی
homoeopaths جور درمان خواه
electroconvulsive therapy درمان با تشنج برقی
Patience is a plaster for all sores . <proverb> صبر,درمان هر دردیست .
therapeutically از لحاظ درمان شناسی
carbon dioxide therapy درمان با انیدرید کربنیک
directive group therapy درمان رهنمودی گروهی
ect درمان با تشنج برقی
electric convulsive therapy درمان با تشنج برقی
electroshock therapy درمان با ضربه برقی
encounter group therapy درمان با گروه رویارویی
shock therapy درمان با ضربه برقی
indoklon therapy درمان با استنشاق اندوکلون
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
insulin coma therapy درمان با اغماء انسولینی
therapeutic وابسته به درمان شناسی
mud bath گل مالی تن برای درمان
chemotherapy درمان بواسطه موادشیمیایی
neuropsychiatric درمان روانی عصبی
insulin shock therapy درمان با ضربه انسولین
root canal treatment [RCT] درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal procedure درمان ریشه [دندان پزشکی]
endodontic therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
chiropodists متخصص درمان وحفافت پاها
hydropathic وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
physical medicine درمان بدنی و توان بخشی
nephritic درمان کننده ناخوشی گرده
chiropodist متخصص درمان وحفافت پاها
implosive therapy درمان با غرقه سازی تجسمی
they are cured by nature طبیعت انها را درمان میکند
Jealousy is a remediless disease. <proverb> یسد درد بى درمان است .
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> گریه بر هر درد بى درمان دواست .
physiatrics درمان امراض باوسایل طبیعی
osteopathy درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
occupational therapy درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
hydropath establishment بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydrotherapeutic بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
radiotherapy رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
psychosurgery جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
to seek a remedy for something چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
acupressure روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
crymotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com