Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English
Persian
electrotherapeutics
درمان برقی
Search result with all words
shock therapy
درمان با ضربه برقی
ect
درمان با تشنج برقی
electric convulsive therapy
درمان با تشنج برقی
electroconvulsive therapy
درمان با تشنج برقی
electroshock therapy
درمان با ضربه برقی
Other Matches
therapist
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists
متخصص درمان شناسی درمان شناس
vacuuming
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuumed
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuums
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuum
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
heparinize
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy
درمان متمرکز بر درمان جو
oil gear
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
medicament
درمان
remedied
درمان
cure
درمان
therapy
درمان
cures
درمان
remedying
درمان
cured
درمان
irremediable
بی درمان
remediless
بی درمان
medicaments
درمان
water cure
اب درمان
natural philosophy
درمان
remedy
درمان
immedicable
بی درمان
client
درمان جو
remedies
درمان
clients
درمان جو
treatment
درمان
treatments
درمان
medicative
درمان کن
aversion therapy
درمان اجتنابی
conjoint therapy
درمان زوجی
faith cure
درمان اعتقادی
an active remedy
درمان کاری
cooperative therapy
درمان تعاونی
analytic therapy
درمان تحلیلی
faith healing
درمان اعتقادی
treatable
قابل درمان
adjuvent therapy
درمان تکمیلی
adjunctive therapy
درمان جنبی
active therapy
درمان فعال
psychotherapy
درمان روانی
physiotherapy
درمان فیزیکی
chemotherapy
درمان دارویی
therapeutist
درمان شناس
aceology
درمان شناسی
multiple therapy
درمان تعاونی
quadrangular therapy
درمان دو زوجی
psychotherapy ortherapeutics
روح درمان
post treatment follow up
پیگیری پس از درمان
pithiatism
درمان تلقینی
operable
قابل درمان
marriage therapy
درمان زناشویی
kinesalgia
جنبش درمان
interpretive therapy
درمان تفسیری
inpatient
تحت درمان
iamatology
درمان شناسی
hydropathist
اب درمان دان
healable
درمان پذیر
relationship therapy
درمان ارتباطی
remediable
درمان پذیر
corrective therapy
درمان اصلاحی
therapeutics
درمان شناسی
cure all
درمان هر درد
therapeusis
درمان شناسی
supportive therapy
درمان حمایتی
depth therapy
درمان عمقی
social therapy
درمان اجتماعی
direct therapy
درمان رهنمودی
dual sex therapy
درمان دو جنسیتی
remediless
درمان ناپذیر
placebo therapy
درمان با دارونما
existential therapy
درمان وجودی
remedying
درمان کردن
treated
درمان شدن
treated
درمان کردن
incurable
درمان ناپذیر
incurable
بی درمان بیچاره
treats
درمان شدن
treats
درمان کردن
curative
درمان بخش
treat
درمان کردن
treat
درمان شدن
It'll be OK.
<idiom>
درمان میشود!
cures
درمان بخشیدن
cure
درمان بخشیدن
cured
درمان بخشیدن
remedies
درمان کردن
remedy
درمان میزان
remedied
درمان کردن
remedy
درمان کردن
remedying
درمان میزان
remedied
درمان میزان
remedies
درمان میزان
therapeutically
از لحاظ درمان شناسی
sex therapy
درمان اختلالات جنسی
therapeutist
متخصص درمان شناسی
directive group therapy
درمان رهنمودی گروهی
carbon dioxide therapy
درمان با انیدرید کربنیک
indoklon therapy
درمان با استنشاق اندوکلون
therapeutic
وابسته به درمان شناسی
mud bath
گل مالی تن برای درمان
chemotherapy
درمان بواسطه موادشیمیایی
neuropsychiatric
درمان روانی عصبی
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
صبر,درمان هر دردیست .
homoeopaths
جور درمان خواه
homeopaths
جور درمان خواه
homeopath
جور درمان خواه
x ray therapy
درمان با اشعه مجهول
insulin shock therapy
درمان با ضربه انسولین
insulin coma therapy
درمان با اغماء انسولینی
encounter group therapy
درمان با گروه رویارویی
activity group therapy
درمان با فعالیت گروهی
physiatrics
درمان امراض باوسایل طبیعی
root canal treatment
[RCT]
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
hydropathic
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
implosive therapy
درمان با غرقه سازی تجسمی
nephritic
درمان کننده ناخوشی گرده
root canal procedure
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
physical medicine
درمان بدنی و توان بخشی
root canal therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
chiropodists
متخصص درمان وحفافت پاها
chiropodist
متخصص درمان وحفافت پاها
endodontic therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
Tears remedy every irremediable ailment.
<proverb>
گریه بر هر درد بى درمان دواست .
Jealousy is a remediless disease.
<proverb>
یسد درد بى درمان است .
they are cured by nature
طبیعت انها را درمان میکند
osteopathy
درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
occupational therapy
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
psychosurgery
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
radiotherapy
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
hydrotherapeutic
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydropath establishment
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
to seek a remedy for something
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
electricians mate
برقی
electrical
برقی
powering
برقی
powered
برقی
powers
برقی
power
برقی
electric
برقی
galvanic
برقی
before you know it
برقی
gymnotus
مارماهی برقی
electromotor
موتور برقی
electrotype
قالب برقی
frigidaire
یخچال برقی
foud royant a
سکته برقی
electrothermal printer
چاپگرحرارتی برقی
electrotype
چاپ برقی
eletro luminescence
لومینسانس برقی
electropathy
معالجه برقی
moving staircase
پله برقی
thermoelectric
گرما برقی
triple ignition
احتراق سه برقی
trolley car
اتوبوس برقی
trolleybus
اتوبوس برقی
trolly
واگن برقی
two unit system
دستگاه دو برقی
vulcanization
جوش برقی
vulcanizer
جوشکار برقی
trolley bus
اتوبوس برقی
three unit electrical system
دستگاه سه برقی
thermistor
رزیستور برقی
trolley buses
اتوبوس برقی
non electric
غیر برقی
moving stairway
پله برقی
power blower
دمنده برقی
power turret
برجک برقی
single ignition
احتراق تک برقی
moving staircase
پله برقی
escalator
پله برقی
thermoelectric
دما برقی
electrometallurgy
متالورژی برقی
electric current
جریان برقی
before you can say knife
برقی ناگهان
all electric
تماما"برقی
chain saws
اره برقی
chain saw
اره برقی
cable cars
تراموای برقی
cable car
تراموای برقی
vacuum cleaners
جاروی برقی
vacuum cleaner
جاروی برقی
power broom
جاروی برقی
hot-plates
اجاق برقی
hot-plate
اجاق برقی
hot plate
اجاق برقی
current consuming device
وسیله برقی
electroreceptive device
وسیله برقی
electric cleaner
جارو برقی
electric charge
بار برقی
electric candle
شمع برقی
electric brake
ترمز برقی
electric arch
قوس برقی
electric amalgam
ملغمه برقی
electric , drill
مته برقی
dual magneto
مگنت دو برقی
dual ignition
احتراق دو برقی
refrigerators
یخچال برقی
receiving apparatus
وسیله برقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com