Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
occupational therapy
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
Other Matches
full time
زمان اشتغال بکار
osteopathy
درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
radiotherapy
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
cryotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
diptych
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
work therapy
کاردرمانی
occupational therapy
کاردرمانی
therapist
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists
متخصص درمان شناسی درمان شناس
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
heparinize
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy
درمان متمرکز بر درمان جو
Mina-khani design
طرح میناخانی
[این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
engagement
اشتغال
engagements
اشتغال
occupations
اشتغال
occupation
اشتغال
engagedness
اشتغال
busybody
اشتغال
busybodies
اشتغال
underemployed
کم اشتغال
preoccupation
اشتغال
preoccupations
اشتغال
employment
اشتغال
offices
اشتغال
office
اشتغال
employment policy
سیاست اشتغال
employment opportunities
امکانات اشتغال
employment opportunities
فرصتهای اشتغال
employment gap
شکاف اشتغال
employment act
قانون اشتغال
employment rate
نزخ اشتغال
hyperemployment
اشتغال زیاد
idleness
عدم اشتغال
unemployment
عدم اشتغال
indebtedness
اشتغال ذمه
employment volume
حجم اشتغال
full employment
اشتغال کامل
overfull employment
اشباع اشتغال
overfull employment
اشتغال وافر
unemployment equilibrium
تعادل در اشتغال ناقص
employment rate
میزان نسبی اشتغال
inflationary gap
سطح اشتغال مطلوب
full time employment
اشتغال تمام وقت
full employment equilibrium
تعادل اشتغال کامل
full employment output
تولید در اشتغال کامل
hyperemployment
اشتغال بیش ازحد
commencement of employment
زمان شروع اشتغال
full employment rate of growth
نرخ رشد در اشتغال کامل
diplomatist
کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
letters testamentary
خطاب به وصی دائربه اشتغال بامروصایت
wright
کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
amateurism
اشتغال هنر بخاطرذوق نه برای امرار معاش
I am obsessed by fear of unemployment .
تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
biologism
اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
inflationary gap
وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
employment gap
مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
remediless
بی درمان
cure
درمان
medicative
درمان کن
natural philosophy
درمان
remedying
درمان
clients
درمان جو
therapy
درمان
cured
درمان
remedy
درمان
irremediable
بی درمان
medicaments
درمان
treatments
درمان
treatment
درمان
client
درمان جو
remedied
درمان
medicament
درمان
water cure
اب درمان
remedies
درمان
cures
درمان
immedicable
بی درمان
physiotherapy
درمان فیزیکی
cooperative therapy
درمان تعاونی
conjoint therapy
درمان زوجی
multiple therapy
درمان تعاونی
aversion therapy
درمان اجتنابی
active therapy
درمان فعال
adjunctive therapy
درمان جنبی
adjuvent therapy
درمان تکمیلی
incurable
بی درمان بیچاره
an active remedy
درمان کاری
analytic therapy
درمان تحلیلی
hydropathist
اب درمان دان
chemotherapy
درمان دارویی
iamatology
درمان شناسی
psychotherapy
درمان روانی
incurable
درمان ناپذیر
social therapy
درمان اجتماعی
depth therapy
درمان عمقی
treatable
قابل درمان
faith healing
درمان اعتقادی
faith cure
درمان اعتقادی
direct therapy
درمان رهنمودی
remedying
درمان کردن
electrotherapeutics
درمان برقی
dual sex therapy
درمان دو جنسیتی
remedied
درمان میزان
remedied
درمان کردن
remedies
درمان میزان
remedies
درمان کردن
remedy
درمان میزان
remedy
درمان کردن
existential therapy
درمان وجودی
therapeutist
درمان شناس
It'll be OK.
<idiom>
درمان میشود!
aceology
درمان شناسی
corrective therapy
درمان اصلاحی
healable
درمان پذیر
cure
درمان بخشیدن
cured
درمان بخشیدن
cures
درمان بخشیدن
supportive therapy
درمان حمایتی
therapeusis
درمان شناسی
cure all
درمان هر درد
therapeutics
درمان شناسی
remedying
درمان میزان
remediable
درمان پذیر
post treatment follow up
پیگیری پس از درمان
marriage therapy
درمان زناشویی
treats
درمان کردن
treated
درمان شدن
treated
درمان کردن
treat
درمان شدن
treat
درمان کردن
inpatient
تحت درمان
interpretive therapy
درمان تفسیری
curative
درمان بخش
psychotherapy ortherapeutics
روح درمان
remediless
درمان ناپذیر
kinesalgia
جنبش درمان
relationship therapy
درمان ارتباطی
placebo therapy
درمان با دارونما
quadrangular therapy
درمان دو زوجی
operable
قابل درمان
pithiatism
درمان تلقینی
treats
درمان شدن
therapeutic
وابسته به درمان شناسی
electric convulsive therapy
درمان با تشنج برقی
electroshock therapy
درمان با ضربه برقی
encounter group therapy
درمان با گروه رویارویی
therapeutist
متخصص درمان شناسی
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
صبر,درمان هر دردیست .
chemotherapy
درمان بواسطه موادشیمیایی
neuropsychiatric
درمان روانی عصبی
ect
درمان با تشنج برقی
shock therapy
درمان با ضربه برقی
directive group therapy
درمان رهنمودی گروهی
carbon dioxide therapy
درمان با انیدرید کربنیک
x ray therapy
درمان با اشعه مجهول
homeopath
جور درمان خواه
homeopaths
جور درمان خواه
homoeopaths
جور درمان خواه
mud bath
گل مالی تن برای درمان
activity group therapy
درمان با فعالیت گروهی
electroconvulsive therapy
درمان با تشنج برقی
insulin coma therapy
درمان با اغماء انسولینی
indoklon therapy
درمان با استنشاق اندوکلون
therapeutically
از لحاظ درمان شناسی
sex therapy
درمان اختلالات جنسی
insulin shock therapy
درمان با ضربه انسولین
say's law
عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
nephritic
درمان کننده ناخوشی گرده
chiropodist
متخصص درمان وحفافت پاها
implosive therapy
درمان با غرقه سازی تجسمی
physiatrics
درمان امراض باوسایل طبیعی
chiropodists
متخصص درمان وحفافت پاها
Jealousy is a remediless disease.
<proverb>
یسد درد بى درمان است .
physical medicine
درمان بدنی و توان بخشی
hydropathic
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
root canal therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal treatment
[RCT]
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
they are cured by nature
طبیعت انها را درمان میکند
root canal procedure
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
endodontic therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
Tears remedy every irremediable ailment.
<proverb>
گریه بر هر درد بى درمان دواست .
hydropath establishment
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
to seek a remedy for something
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
psychosurgery
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
hydrotherapeutic
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
maintenance of membership
هرکس حق اشتغال به کار دارد لیکن اگر عضو اتحادیهای باشدباید در صورت عضویت ان تازمان تعیین شده باقی بماندوالا شغلش را از دست خواهدداد
follow up
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
acupressure
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
perprep
بوسیله
at the hand of
بوسیله
whereby
که بوسیله ان
with
بوسیله
wherewithal
که بوسیله ان
per
بوسیله
by
بوسیله
thruogh the a of
بوسیله
of
بوسیله
via
بوسیله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com