Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
English
Persian
interpretive therapy
درمان تفسیری
Other Matches
therapists
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist
متخصص درمان شناسی درمان شناس
expositive
تفسیری
interpretive
تفسیری
expositorv
تفسیری
paraphrastic
تفسیری
exegetical
تفسیری
elucidatory
تفسیری
expository
تفسیری
interpretative
تفسیری شرحی
interpretive
تفسیری شرحی
elucidative
تفسیری روشن سازنده
heparinize
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy
درمان متمرکز بر درمان جو
glossarial
مربوط به فهرست معانی ای که درپایان کتاب باشد تفسیری
remedying
درمان
remedy
درمان
remedies
درمان
remedied
درمان
clients
درمان جو
natural philosophy
درمان
immedicable
بی درمان
medicative
درمان کن
remediless
بی درمان
water cure
اب درمان
medicaments
درمان
medicament
درمان
cure
درمان
irremediable
بی درمان
treatment
درمان
treatments
درمان
cured
درمان
cures
درمان
therapy
درمان
client
درمان جو
treated
درمان کردن
curative
درمان بخش
kinesalgia
جنبش درمان
incurable
بی درمان بیچاره
marriage therapy
درمان زناشویی
social therapy
درمان اجتماعی
corrective therapy
درمان اصلاحی
existential therapy
درمان وجودی
treats
درمان شدن
healable
درمان پذیر
treat
درمان شدن
treated
درمان شدن
hydropathist
اب درمان دان
iamatology
درمان شناسی
treats
درمان کردن
inpatient
تحت درمان
post treatment follow up
پیگیری پس از درمان
treat
درمان کردن
operable
قابل درمان
pithiatism
درمان تلقینی
treatable
قابل درمان
It'll be OK.
<idiom>
درمان میشود!
therapeutist
درمان شناس
placebo therapy
درمان با دارونما
psychotherapy ortherapeutics
روح درمان
quadrangular therapy
درمان دو زوجی
relationship therapy
درمان ارتباطی
remediable
درمان پذیر
remediless
درمان ناپذیر
supportive therapy
درمان حمایتی
therapeusis
درمان شناسی
therapeutics
درمان شناسی
chemotherapy
درمان دارویی
remedying
درمان میزان
multiple therapy
درمان تعاونی
active therapy
درمان فعال
conjoint therapy
درمان زوجی
aversion therapy
درمان اجتنابی
remedying
درمان کردن
faith cure
درمان اعتقادی
analytic therapy
درمان تحلیلی
faith healing
درمان اعتقادی
an active remedy
درمان کاری
cure
درمان بخشیدن
adjuvent therapy
درمان تکمیلی
adjunctive therapy
درمان جنبی
physiotherapy
درمان فیزیکی
cooperative therapy
درمان تعاونی
psychotherapy
درمان روانی
aceology
درمان شناسی
remedy
درمان میزان
cured
درمان بخشیدن
remedy
درمان کردن
incurable
درمان ناپذیر
electrotherapeutics
درمان برقی
remedied
درمان کردن
cures
درمان بخشیدن
remedies
درمان میزان
remedies
درمان کردن
dual sex therapy
درمان دو جنسیتی
remedied
درمان میزان
depth therapy
درمان عمقی
direct therapy
درمان رهنمودی
cure all
درمان هر درد
sex therapy
درمان اختلالات جنسی
chemotherapy
درمان بواسطه موادشیمیایی
therapeutically
از لحاظ درمان شناسی
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
صبر,درمان هر دردیست .
homeopath
جور درمان خواه
homoeopaths
جور درمان خواه
therapeutist
متخصص درمان شناسی
homeopaths
جور درمان خواه
therapeutic
وابسته به درمان شناسی
electroshock therapy
درمان با ضربه برقی
electroconvulsive therapy
درمان با تشنج برقی
electric convulsive therapy
درمان با تشنج برقی
mud bath
گل مالی تن برای درمان
carbon dioxide therapy
درمان با انیدرید کربنیک
insulin coma therapy
درمان با اغماء انسولینی
ect
درمان با تشنج برقی
directive group therapy
درمان رهنمودی گروهی
shock therapy
درمان با ضربه برقی
neuropsychiatric
درمان روانی عصبی
encounter group therapy
درمان با گروه رویارویی
activity group therapy
درمان با فعالیت گروهی
insulin shock therapy
درمان با ضربه انسولین
x ray therapy
درمان با اشعه مجهول
indoklon therapy
درمان با استنشاق اندوکلون
implosive therapy
درمان با غرقه سازی تجسمی
root canal treatment
[RCT]
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
chiropodists
متخصص درمان وحفافت پاها
endodontic therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal procedure
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
they are cured by nature
طبیعت انها را درمان میکند
hydropathic
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
physiatrics
درمان امراض باوسایل طبیعی
physical medicine
درمان بدنی و توان بخشی
chiropodist
متخصص درمان وحفافت پاها
nephritic
درمان کننده ناخوشی گرده
Jealousy is a remediless disease.
<proverb>
یسد درد بى درمان است .
Tears remedy every irremediable ailment.
<proverb>
گریه بر هر درد بى درمان دواست .
occupational therapy
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy
درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
to seek a remedy for something
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
hydropath establishment
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydrotherapeutic
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
radiotherapy
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
psychosurgery
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
acupressure
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
follow up
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
crymotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com