English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
English Persian
adjuvent therapy درمان تکمیلی
Other Matches
advanced unit training اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
therapists متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist متخصص درمان شناسی درمان شناس
heparinize باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy درمان متمرکز بر درمان جو
supplemented تکمیلی
complementary تکمیلی
supplements تکمیلی
supplementing تکمیلی
complemental تکمیلی
supplement تکمیلی
supplementary تکمیلی
supplemantary تکمیلی
supplemental تکمیلی
insets نقشه تکمیلی
inset نقشه تکمیلی
supplementary income درامد تکمیلی
subsidiary foods غذاهای تکمیلی
supplementary maintenance نگهداشت تکمیلی
supplemental موضع تکمیلی
supplementary punishment مجازات تکمیلی
supplementary position موضع تکمیلی
supplementary تکمیلی پس اورده
feeder report گزارشات تکمیلی
filler depot انبار تکمیلی
supplementary charge خرج تکمیلی
complementary demand تقاضای تکمیلی
completion test ازمون تکمیلی
writ in aid حکم تکمیلی
superelevation تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
finshing school مدرسه تکمیلی دختران
complementary angle of site تصحیح تکمیلی تراز
finishes دست کاری تکمیلی
finish دست کاری تکمیلی
sustainer خرج تکمیلی موشک
finishing touch دست کاری تکمیلی
supplementary موضع تکمیلی اضافی
advance individual training آموزش تکمیلی انفرادی
advanced individual training اموزش تکمیلی انفرادی
value added reseller فروشنده تکمیلی دسته دوم
complementary metal oxide semiconductor نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
augmentation support set دستگاه تکمیلی ناوبری هوایی در فرودگاه
complementary range برد مربوط به زاویه تصحیح تکمیلی تراز
immedicable بی درمان
medicative درمان کن
clients درمان جو
client درمان جو
natural philosophy درمان
remediless بی درمان
medicaments درمان
remedying درمان
cured درمان
treatments درمان
water cure اب درمان
therapy درمان
irremediable بی درمان
cures درمان
remedies درمان
treatment درمان
medicament درمان
remedy درمان
remedied درمان
cure درمان
healable درمان پذیر
faith cure درمان اعتقادی
pithiatism درمان تلقینی
electrotherapeutics درمان برقی
existential therapy درمان وجودی
iamatology درمان شناسی
hydropathist اب درمان دان
inpatient تحت درمان
interpretive therapy درمان تفسیری
kinesalgia جنبش درمان
remediable درمان پذیر
treatable قابل درمان
remediless درمان ناپذیر
social therapy درمان اجتماعی
therapeutist درمان شناس
therapeutics درمان شناسی
therapeusis درمان شناسی
relationship therapy درمان ارتباطی
quadrangular therapy درمان دو زوجی
It'll be OK. <idiom> درمان میشود!
operable قابل درمان
placebo therapy درمان با دارونما
post treatment follow up پیگیری پس از درمان
psychotherapy ortherapeutics روح درمان
supportive therapy درمان حمایتی
remedying درمان کردن
remedied درمان کردن
an active remedy درمان کاری
analytic therapy درمان تحلیلی
remedied درمان میزان
cured درمان بخشیدن
cure درمان بخشیدن
marriage therapy درمان زناشویی
incurable درمان ناپذیر
aversion therapy درمان اجتنابی
adjunctive therapy درمان جنبی
active therapy درمان فعال
faith healing درمان اعتقادی
physiotherapy درمان فیزیکی
remedying درمان میزان
psychotherapy درمان روانی
remedy درمان کردن
remedy درمان میزان
remedies درمان کردن
aceology درمان شناسی
remedies درمان میزان
incurable بی درمان بیچاره
conjoint therapy درمان زوجی
cures درمان بخشیدن
direct therapy درمان رهنمودی
treated درمان شدن
cure all درمان هر درد
depth therapy درمان عمقی
chemotherapy درمان دارویی
treated درمان کردن
dual sex therapy درمان دو جنسیتی
treat درمان شدن
treat درمان کردن
curative درمان بخش
corrective therapy درمان اصلاحی
multiple therapy درمان تعاونی
cooperative therapy درمان تعاونی
treats درمان کردن
treats درمان شدن
shock therapy درمان با ضربه برقی
homoeopaths جور درمان خواه
Patience is a plaster for all sores . <proverb> صبر,درمان هر دردیست .
electroconvulsive therapy درمان با تشنج برقی
homeopaths جور درمان خواه
homeopath جور درمان خواه
therapeutically از لحاظ درمان شناسی
x ray therapy درمان با اشعه مجهول
therapeutist متخصص درمان شناسی
electroshock therapy درمان با ضربه برقی
ect درمان با تشنج برقی
encounter group therapy درمان با گروه رویارویی
neuropsychiatric درمان روانی عصبی
directive group therapy درمان رهنمودی گروهی
mud bath گل مالی تن برای درمان
carbon dioxide therapy درمان با انیدرید کربنیک
indoklon therapy درمان با استنشاق اندوکلون
insulin coma therapy درمان با اغماء انسولینی
electric convulsive therapy درمان با تشنج برقی
insulin shock therapy درمان با ضربه انسولین
chemotherapy درمان بواسطه موادشیمیایی
sex therapy درمان اختلالات جنسی
therapeutic وابسته به درمان شناسی
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
root canal treatment [RCT] درمان ریشه [دندان پزشکی]
implosive therapy درمان با غرقه سازی تجسمی
root canal therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
endodontic therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
hydropathic وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
root canal procedure درمان ریشه [دندان پزشکی]
chiropodists متخصص درمان وحفافت پاها
physiatrics درمان امراض باوسایل طبیعی
nephritic درمان کننده ناخوشی گرده
chiropodist متخصص درمان وحفافت پاها
they are cured by nature طبیعت انها را درمان میکند
physical medicine درمان بدنی و توان بخشی
Jealousy is a remediless disease. <proverb> یسد درد بى درمان است .
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> گریه بر هر درد بى درمان دواست .
occupational therapy درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
radiotherapy رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
hydrotherapeutic بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
to seek a remedy for something چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
hydropath establishment بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
psychosurgery جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
acupressure روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
cryotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com