English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (7 milliseconds)
English Persian
dual sex therapy درمان دو جنسیتی
Other Matches
therapists متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist متخصص درمان شناسی درمان شناس
androgynous دو جنسیتی
hermaphroditism دو جنسیتی
androgyny دو جنسیتی بودن
transsexualism نارضایی جنسیتی
sex role نقش جنسیتی
sex typing نقش اموزی جنسیتی
heparinize باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy درمان متمرکز بر درمان جو
remedies درمان
water cure اب درمان
remedy درمان
medicaments درمان
remedied درمان
remedying درمان
remediless بی درمان
client درمان جو
clients درمان جو
medicament درمان
natural philosophy درمان
medicative درمان کن
immedicable بی درمان
cures درمان
treatments درمان
treatment درمان
therapy درمان
cured درمان
irremediable بی درمان
cure درمان
inpatient تحت درمان
interpretive therapy درمان تفسیری
operable قابل درمان
kinesalgia جنبش درمان
marriage therapy درمان زناشویی
iamatology درمان شناسی
hydropathist اب درمان دان
conjoint therapy درمان زوجی
healable درمان پذیر
existential therapy درمان وجودی
electrotherapeutics درمان برقی
direct therapy درمان رهنمودی
pithiatism درمان تلقینی
placebo therapy درمان با دارونما
social therapy درمان اجتماعی
supportive therapy درمان حمایتی
therapeusis درمان شناسی
therapeutist درمان شناس
therapeutics درمان شناسی
remediless درمان ناپذیر
It'll be OK. <idiom> درمان میشود!
post treatment follow up پیگیری پس از درمان
psychotherapy ortherapeutics روح درمان
quadrangular therapy درمان دو زوجی
relationship therapy درمان ارتباطی
remediable درمان پذیر
treatable قابل درمان
depth therapy درمان عمقی
curative درمان بخش
remedies درمان کردن
remedy درمان میزان
remedy درمان کردن
remedying درمان میزان
remedying درمان کردن
faith cure درمان اعتقادی
physiotherapy درمان فیزیکی
psychotherapy درمان روانی
chemotherapy درمان دارویی
faith healing درمان اعتقادی
aceology درمان شناسی
remedies درمان میزان
remedied درمان کردن
remedied درمان میزان
treat درمان کردن
treat درمان شدن
treated درمان شدن
treats درمان کردن
treats درمان شدن
treated درمان کردن
incurable بی درمان بیچاره
incurable درمان ناپذیر
cure درمان بخشیدن
cured درمان بخشیدن
cures درمان بخشیدن
active therapy درمان فعال
adjunctive therapy درمان جنبی
adjuvent therapy درمان تکمیلی
multiple therapy درمان تعاونی
corrective therapy درمان اصلاحی
aversion therapy درمان اجتنابی
analytic therapy درمان تحلیلی
cooperative therapy درمان تعاونی
an active remedy درمان کاری
cure all درمان هر درد
homeopath جور درمان خواه
x ray therapy درمان با اشعه مجهول
encounter group therapy درمان با گروه رویارویی
therapeutic وابسته به درمان شناسی
directive group therapy درمان رهنمودی گروهی
shock therapy درمان با ضربه برقی
homeopaths جور درمان خواه
homoeopaths جور درمان خواه
therapeutist متخصص درمان شناسی
electric convulsive therapy درمان با تشنج برقی
electroconvulsive therapy درمان با تشنج برقی
Patience is a plaster for all sores . <proverb> صبر,درمان هر دردیست .
electroshock therapy درمان با ضربه برقی
carbon dioxide therapy درمان با انیدرید کربنیک
ect درمان با تشنج برقی
insulin shock therapy درمان با ضربه انسولین
chemotherapy درمان بواسطه موادشیمیایی
mud bath گل مالی تن برای درمان
indoklon therapy درمان با استنشاق اندوکلون
insulin coma therapy درمان با اغماء انسولینی
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
neuropsychiatric درمان روانی عصبی
sex therapy درمان اختلالات جنسی
therapeutically از لحاظ درمان شناسی
root canal treatment [RCT] درمان ریشه [دندان پزشکی]
they are cured by nature طبیعت انها را درمان میکند
endodontic therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
physiatrics درمان امراض باوسایل طبیعی
nephritic درمان کننده ناخوشی گرده
root canal therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
physical medicine درمان بدنی و توان بخشی
root canal procedure درمان ریشه [دندان پزشکی]
hydropathic وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
chiropodists متخصص درمان وحفافت پاها
Jealousy is a remediless disease. <proverb> یسد درد بى درمان است .
implosive therapy درمان با غرقه سازی تجسمی
chiropodist متخصص درمان وحفافت پاها
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> گریه بر هر درد بى درمان دواست .
osteopathy درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
occupational therapy درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
hydrotherapeutic بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
radiotherapy رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
to seek a remedy for something چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
psychosurgery جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
hydropath establishment بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
acupressure روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
cryotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com