Dictiornary-Farsi | درمان شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
therapeutist	درمان شناس


Search result with all words

therapist	متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists	متخصص درمان شناسی درمان شناس
Other Matches

penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
heparinize	باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy	درمان متمرکز بر درمان جو
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
immedicable	بی درمان
therapy	درمان
remedy	درمان
water cure	اب درمان
cure	درمان
client	درمان جو
clients	درمان جو
remedies	درمان
cured	درمان
remedying	درمان
irremediable	بی درمان
medicaments	درمان
remediless	بی درمان
treatments	درمان
treatment	درمان
medicative	درمان کن
natural philosophy	درمان
medicament	درمان
cures	درمان
remedied	درمان
remedies	درمان کردن
active therapy	درمان فعال
remedies	درمان میزان
remedied	درمان میزان
adjunctive therapy	درمان جنبی
adjuvent therapy	درمان تکمیلی
faith healing	درمان اعتقادی
aceology	درمان شناسی
chemotherapy	درمان دارویی
psychotherapy	درمان روانی
physiotherapy	درمان فیزیکی
remedy	درمان میزان
remedied	درمان کردن
remedy	درمان کردن
remedying	درمان میزان
remedying	درمان کردن
an active remedy	درمان کاری
analytic therapy	درمان تحلیلی
dual sex therapy	درمان دو جنسیتی
relationship therapy	درمان ارتباطی
quadrangular therapy	درمان دو زوجی
electrotherapeutics	درمان برقی
psychotherapy ortherapeutics	روح درمان
post treatment follow up	پیگیری پس از درمان
placebo therapy	درمان با دارونما
pithiatism	درمان تلقینی
existential therapy	درمان وجودی
healable	درمان پذیر
hydropathist	اب درمان دان
iamatology	درمان شناسی
inpatient	تحت درمان
interpretive therapy	درمان تفسیری
operable	قابل درمان
direct therapy	درمان رهنمودی
depth therapy	درمان عمقی
aversion therapy	درمان اجتنابی
treatable	قابل درمان
therapeutics	درمان شناسی
kinesalgia	جنبش درمان
therapeusis	درمان شناسی
conjoint therapy	درمان زوجی
cooperative therapy	درمان تعاونی
multiple therapy	درمان تعاونی
corrective therapy	درمان اصلاحی
supportive therapy	درمان حمایتی
social therapy	درمان اجتماعی
cure all	درمان هر درد
remediless	درمان ناپذیر
remediable	درمان پذیر
marriage therapy	درمان زناشویی
It'll be OK. <idiom>	درمان میشود!
treated	درمان کردن
curative	درمان بخش
treats	درمان کردن
treat	درمان کردن
treated	درمان شدن
faith cure	درمان اعتقادی
treats	درمان شدن
treat	درمان شدن
incurable	بی درمان بیچاره
cure	درمان بخشیدن
incurable	درمان ناپذیر
cured	درمان بخشیدن
cures	درمان بخشیدن
carbon dioxide therapy	درمان با انیدرید کربنیک
electroshock therapy	درمان با ضربه برقی
x ray therapy	درمان با اشعه مجهول
homeopath	جور درمان خواه
encounter group therapy	درمان با گروه رویارویی
electroconvulsive therapy	درمان با تشنج برقی
therapeutist	متخصص درمان شناسی
directive group therapy	درمان رهنمودی گروهی
indoklon therapy	درمان با استنشاق اندوکلون
sex therapy	درمان اختلالات جنسی
insulin coma therapy	درمان با اغماء انسولینی
insulin shock therapy	درمان با ضربه انسولین
shock therapy	درمان با ضربه برقی
electric convulsive therapy	درمان با تشنج برقی
therapeutically	از لحاظ درمان شناسی
ect	درمان با تشنج برقی
Patience is a plaster for all sores . <proverb>	صبر,درمان هر دردیست .
chemotherapy	درمان بواسطه موادشیمیایی
mud bath	گل مالی تن برای درمان
homeopaths	جور درمان خواه
therapeutic	وابسته به درمان شناسی
neuropsychiatric	درمان روانی عصبی
activity group therapy	درمان با فعالیت گروهی
homoeopaths	جور درمان خواه
endodontic therapy	درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal therapy	درمان ریشه [دندان پزشکی]
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb>	گریه بر هر درد بى درمان دواست .
nephritic	درمان کننده ناخوشی گرده
root canal treatment [RCT]	درمان ریشه [دندان پزشکی]
implosive therapy	درمان با غرقه سازی تجسمی
Jealousy is a remediless disease. <proverb>	یسد درد بى درمان است .
root canal procedure	درمان ریشه [دندان پزشکی]
physiatrics	درمان امراض باوسایل طبیعی
physical medicine	درمان بدنی و توان بخشی
hydropathic	وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
chiropodist	متخصص درمان وحفافت پاها
chiropodists	متخصص درمان وحفافت پاها
they are cured by nature	طبیعت انها را درمان میکند
graphologist	خط شناس
paleographer	خط شناس
technologist	فن شناس
osteopathy	درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
occupational therapy	درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
opcode decoder	رمزالعمل شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
phenomenologist	پدیده شناس
oenologist	باده شناس
odontologist	دندان شناس
philologer	زبان شناس
philologist	واژه شناس
oenologist	شراب شناس
operation decoder	عمل شناس
numismatist	سکه شناس
pteridologist	کرف شناس
paleontologist	دیرین شناس
parasitologist	انگل شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
petrologist	سنگ شناس
numismatist	مدال شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
osteologist	استخوان شناس
mythologist	اسطوره شناس
orologist	کوه شناس
ornithologist	پرنده شناس
orientalist	خاور شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
topologist	مکان شناس
teleologist	پایان شناس
vermeologist	کرم شناس
weather wise	هوا شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
syphilologist	سفلیس شناس
spectroscopist	طیف شناس
pteridologist	سرخس شناس
physiognomist	قیافه شناس
phrenologist	جمجمه شناس
phonologist	صوت شناس
serologist	سرم شناس
self knowing	خود شناس
selenographer	ماه شناس
rhythmist	سجع شناس
philologist	زبان شناس
mythologist	افسانه شناس
carpologist	میوه شناس
botanists	گیاه شناس
botanist	گیاه شناس
neurologist	عصب شناس
conscientious	وفیفه شناس
punctual	وقت شناس
godly	خدا شناس
astronomers	ستاره شناس
astronomer	ستاره شناس
loyal	وفیفه شناس
statisticians	امار شناس
statistician	امار شناس
geneticists	نسل شناس
geneticist	نسل شناس
tactfully	موقع شناس
zoologist	جانور شناس
toxicologist	زهر شناس
astrologer	ستاره شناس
muscologist	خزه شناس
bryologist	خزه شناس
bibliographer	کتاب شناس
bibliograph	کتاب شناس
bacteriologist	میکرب شناس
astronmer	ستاره شناس
arborist	درخت شناس
anatomist	کالبد شناس
esthetician	زیبایی شناس