Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (7 milliseconds)
English
Persian
existential therapy
درمان وجودی
Other Matches
therapist
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists
متخصص درمان شناسی درمان شناس
existential
وجودی
raison d'etre
علت وجودی
functions
خاصیت وجودی
functioned
خاصیت وجودی
function
خاصیت وجودی
existential anxiety
اضطراب وجودی
existential psychology
روانشناسی وجودی
daseinanalyse
تحلیل وجودی
existential analysis
تحلیل وجودی
heparinize
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
he has nothing in him
همچو ادم با وجودی نیست
the new chief was a nothing
رئیس تازه یک ادم بی وجودی بود
client centered therapy
درمان متمرکز بر درمان جو
homograft
پیوند زنی از بافت وجودی مشابه باخود
client
درمان جو
remedies
درمان
remedied
درمان
remedy
درمان
remediless
بی درمان
remedying
درمان
clients
درمان جو
medicative
درمان کن
natural philosophy
درمان
immedicable
بی درمان
medicaments
درمان
medicament
درمان
therapy
درمان
cure
درمان
water cure
اب درمان
treatments
درمان
cured
درمان
treatment
درمان
irremediable
بی درمان
cures
درمان
hydropathist
اب درمان دان
iamatology
درمان شناسی
dual sex therapy
درمان دو جنسیتی
inpatient
تحت درمان
healable
درمان پذیر
interpretive therapy
درمان تفسیری
conjoint therapy
درمان زوجی
supportive therapy
درمان حمایتی
electrotherapeutics
درمان برقی
kinesalgia
جنبش درمان
marriage therapy
درمان زناشویی
relationship therapy
درمان ارتباطی
remediable
درمان پذیر
treatable
قابل درمان
social therapy
درمان اجتماعی
therapeutist
درمان شناس
therapeusis
درمان شناسی
remediless
درمان ناپذیر
operable
قابل درمان
pithiatism
درمان تلقینی
placebo therapy
درمان با دارونما
post treatment follow up
پیگیری پس از درمان
psychotherapy ortherapeutics
روح درمان
quadrangular therapy
درمان دو زوجی
It'll be OK.
<idiom>
درمان میشود!
therapeutics
درمان شناسی
direct therapy
درمان رهنمودی
remedy
درمان میزان
remedy
درمان کردن
cured
درمان بخشیدن
cure
درمان بخشیدن
faith cure
درمان اعتقادی
incurable
درمان ناپذیر
aceology
درمان شناسی
active therapy
درمان فعال
adjunctive therapy
درمان جنبی
incurable
بی درمان بیچاره
cures
درمان بخشیدن
chemotherapy
درمان دارویی
remedying
درمان میزان
remedying
درمان کردن
remedies
درمان کردن
faith healing
درمان اعتقادی
physiotherapy
درمان فیزیکی
remedies
درمان میزان
remedied
درمان کردن
psychotherapy
درمان روانی
remedied
درمان میزان
treated
درمان کردن
adjuvent therapy
درمان تکمیلی
aversion therapy
درمان اجتنابی
cooperative therapy
درمان تعاونی
multiple therapy
درمان تعاونی
corrective therapy
درمان اصلاحی
cure all
درمان هر درد
treat
درمان شدن
treat
درمان کردن
curative
درمان بخش
depth therapy
درمان عمقی
treated
درمان شدن
analytic therapy
درمان تحلیلی
an active remedy
درمان کاری
treats
درمان کردن
treats
درمان شدن
homoeopaths
جور درمان خواه
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
صبر,درمان هر دردیست .
shock therapy
درمان با ضربه برقی
homeopaths
جور درمان خواه
homeopath
جور درمان خواه
x ray therapy
درمان با اشعه مجهول
therapeutist
متخصص درمان شناسی
sex therapy
درمان اختلالات جنسی
therapeutically
از لحاظ درمان شناسی
activity group therapy
درمان با فعالیت گروهی
insulin shock therapy
درمان با ضربه انسولین
insulin coma therapy
درمان با اغماء انسولینی
indoklon therapy
درمان با استنشاق اندوکلون
ect
درمان با تشنج برقی
electric convulsive therapy
درمان با تشنج برقی
electroconvulsive therapy
درمان با تشنج برقی
electroshock therapy
درمان با ضربه برقی
encounter group therapy
درمان با گروه رویارویی
carbon dioxide therapy
درمان با انیدرید کربنیک
mud bath
گل مالی تن برای درمان
directive group therapy
درمان رهنمودی گروهی
therapeutic
وابسته به درمان شناسی
chemotherapy
درمان بواسطه موادشیمیایی
neuropsychiatric
درمان روانی عصبی
physiatrics
درمان امراض باوسایل طبیعی
root canal treatment
[RCT]
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
hydropathic
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
chiropodist
متخصص درمان وحفافت پاها
physical medicine
درمان بدنی و توان بخشی
implosive therapy
درمان با غرقه سازی تجسمی
chiropodists
متخصص درمان وحفافت پاها
Tears remedy every irremediable ailment.
<proverb>
گریه بر هر درد بى درمان دواست .
Jealousy is a remediless disease.
<proverb>
یسد درد بى درمان است .
they are cured by nature
طبیعت انها را درمان میکند
root canal procedure
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
nephritic
درمان کننده ناخوشی گرده
endodontic therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
occupational therapy
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy
درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
to seek a remedy for something
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
hydrotherapeutic
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydropath establishment
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
psychosurgery
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
radiotherapy
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
follow up
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
acupressure
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
cryotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com