Dictiornary-Farsi | درمان پذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
healable	درمان پذیر
remediable	درمان پذیر


Other Matches

therapist	متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists	متخصص درمان شناسی درمان شناس
heparinize	باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy	درمان متمرکز بر درمان جو
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
clients	درمان جو
client	درمان جو
cured	درمان
remedied	درمان
remedying	درمان
irremediable	بی درمان
remedy	درمان
remedies	درمان
medicaments	درمان
therapy	درمان
medicament	درمان
water cure	اب درمان
medicative	درمان کن
cures	درمان
cure	درمان
remediless	بی درمان
immedicable	بی درمان
natural philosophy	درمان
treatment	درمان
treatments	درمان
active therapy	درمان فعال
adjunctive therapy	درمان جنبی
therapeusis	درمان شناسی
cure	درمان بخشیدن
therapeutics	درمان شناسی
cured	درمان بخشیدن
adjuvent therapy	درمان تکمیلی
operable	قابل درمان
cure all	درمان هر درد
analytic therapy	درمان تحلیلی
pithiatism	درمان تلقینی
an active remedy	درمان کاری
corrective therapy	درمان اصلاحی
supportive therapy	درمان حمایتی
multiple therapy	درمان تعاونی
It'll be OK. <idiom>	درمان میشود!
relationship therapy	درمان ارتباطی
faith cure	درمان اعتقادی
faith healing	درمان اعتقادی
cooperative therapy	درمان تعاونی
conjoint therapy	درمان زوجی
chemotherapy	درمان دارویی
placebo therapy	درمان با دارونما
post treatment follow up	پیگیری پس از درمان
physiotherapy	درمان فیزیکی
aversion therapy	درمان اجتنابی
psychotherapy	درمان روانی
treatable	قابل درمان
remedying	درمان کردن
aceology	درمان شناسی
social therapy	درمان اجتماعی
remedied	درمان میزان
remedied	درمان کردن
psychotherapy ortherapeutics	روح درمان
remedies	درمان میزان
remedies	درمان کردن
remediless	درمان ناپذیر
remedy	درمان میزان
remedy	درمان کردن
remedying	درمان میزان
quadrangular therapy	درمان دو زوجی
depth therapy	درمان عمقی
dual sex therapy	درمان دو جنسیتی
cures	درمان بخشیدن
existential therapy	درمان وجودی
therapeutist	درمان شناس
treated	درمان شدن
direct therapy	درمان رهنمودی
treats	درمان کردن
treats	درمان شدن
incurable	درمان ناپذیر
marriage therapy	درمان زناشویی
interpretive therapy	درمان تفسیری
incurable	بی درمان بیچاره
kinesalgia	جنبش درمان
iamatology	درمان شناسی
hydropathist	اب درمان دان
electrotherapeutics	درمان برقی
curative	درمان بخش
treated	درمان کردن
treat	درمان کردن
inpatient	تحت درمان
treat	درمان شدن
electroshock therapy	درمان با ضربه برقی
ect	درمان با تشنج برقی
Patience is a plaster for all sores . <proverb>	صبر,درمان هر دردیست .
encounter group therapy	درمان با گروه رویارویی
insulin shock therapy	درمان با ضربه انسولین
electroconvulsive therapy	درمان با تشنج برقی
electric convulsive therapy	درمان با تشنج برقی
indoklon therapy	درمان با استنشاق اندوکلون
insulin coma therapy	درمان با اغماء انسولینی
therapeutist	متخصص درمان شناسی
directive group therapy	درمان رهنمودی گروهی
neuropsychiatric	درمان روانی عصبی
shock therapy	درمان با ضربه برقی
therapeutic	وابسته به درمان شناسی
homeopath	جور درمان خواه
mud bath	گل مالی تن برای درمان
activity group therapy	درمان با فعالیت گروهی
therapeutically	از لحاظ درمان شناسی
carbon dioxide therapy	درمان با انیدرید کربنیک
sex therapy	درمان اختلالات جنسی
chemotherapy	درمان بواسطه موادشیمیایی
x ray therapy	درمان با اشعه مجهول
homeopaths	جور درمان خواه
homoeopaths	جور درمان خواه
root canal treatment [RCT]	درمان ریشه [دندان پزشکی]
chiropodist	متخصص درمان وحفافت پاها
chiropodists	متخصص درمان وحفافت پاها
endodontic therapy	درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal procedure	درمان ریشه [دندان پزشکی]
hydropathic	وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
they are cured by nature	طبیعت انها را درمان میکند
root canal therapy	درمان ریشه [دندان پزشکی]
implosive therapy	درمان با غرقه سازی تجسمی
Jealousy is a remediless disease. <proverb>	یسد درد بى درمان است .
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb>	گریه بر هر درد بى درمان دواست .
physical medicine	درمان بدنی و توان بخشی
nephritic	درمان کننده ناخوشی گرده
physiatrics	درمان امراض باوسایل طبیعی
osteopathy	درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
occupational therapy	درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
psychosurgery	جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
hydrotherapeutic	بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
to seek a remedy for something	چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
radiotherapy	رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
hydropath establishment	بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
acupressure	روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
follow up	تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
antihistamine	موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
pi acceptor	پی پذیر
pliable	خم پذیر
solvable	حل پذیر
soluble	حل پذیر
cleavable	رخ پذیر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
criticizable	انتقاد پذیر
partible	بخش پذیر
passible	فساد پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
penetrable	رخنه پذیر
perfectible	کمال پذیر
perturbable	اشوب پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
generable	زایش پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
shapeable	شکل پذیر
severable	تفکیک پذیر
sequacious	نصیحت پذیر
fixable	ثبات پذیر
mutable	تغییر پذیر
infusible	گداز نا پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
flxible	خمش پذیر
semi solvable	نیم حل پذیر
rotatable	چرخش پذیر
revocable	ابطال پذیر
resolvable	تفکیک پذیر
fusible	گداز پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
improvable	بهبود پذیر
pervious	نفوذ پذیر
liquefiable	گداز پذیر
protractile	امتداد پذیر
proton acceptor	پرتون پذیر
protean	شکل پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
limitable	محدودیت پذیر
plunderable	چپاول پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
precipitable	تعلیق پذیر
irremeable	برگشت نا پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
improvably	اصلاح پذیر
remediable	گزیر پذیر
remediable	چاره پذیر
placable	دلجویی پذیر
impressible	تاثیر پذیر
regulable	تنظیم پذیر