English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (39 milliseconds)
English Persian
treat درمان کردن
treated درمان کردن
treats درمان کردن
remedied درمان کردن
remedies درمان کردن
remedy درمان کردن
remedying درمان کردن
Search result with all words
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
heparinize باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
hydropathic وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
to seek a remedy for something چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
Other Matches
therapist متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists متخصص درمان شناسی درمان شناس
client centered therapy درمان متمرکز بر درمان جو
medicative درمان کن
medicament درمان
remedied درمان
remedies درمان
treatment درمان
remedy درمان
treatments درمان
natural philosophy درمان
cures درمان
remediless بی درمان
remedying درمان
medicaments درمان
cure درمان
client درمان جو
clients درمان جو
water cure اب درمان
immedicable بی درمان
irremediable بی درمان
therapy درمان
cured درمان
post treatment follow up پیگیری پس از درمان
existential therapy درمان وجودی
aversion therapy درمان اجتنابی
therapeutist درمان شناس
relationship therapy درمان ارتباطی
therapeutics درمان شناسی
kinesalgia جنبش درمان
multiple therapy درمان تعاونی
cooperative therapy درمان تعاونی
direct therapy درمان رهنمودی
an active remedy درمان کاری
analytic therapy درمان تحلیلی
therapeusis درمان شناسی
conjoint therapy درمان زوجی
chemotherapy درمان دارویی
cures درمان بخشیدن
remedied درمان میزان
electrotherapeutics درمان برقی
psychotherapy ortherapeutics روح درمان
remedies درمان میزان
remedy درمان میزان
quadrangular therapy درمان دو زوجی
dual sex therapy درمان دو جنسیتی
remedying درمان میزان
psychotherapy درمان روانی
marriage therapy درمان زناشویی
social therapy درمان اجتماعی
corrective therapy درمان اصلاحی
adjunctive therapy درمان جنبی
faith cure درمان اعتقادی
supportive therapy درمان حمایتی
cure all درمان هر درد
placebo therapy درمان با دارونما
incurable درمان ناپذیر
pithiatism درمان تلقینی
cure درمان بخشیدن
physiotherapy درمان فیزیکی
operable قابل درمان
iamatology درمان شناسی
incurable بی درمان بیچاره
hydropathist اب درمان دان
interpretive therapy درمان تفسیری
treatable قابل درمان
healable درمان پذیر
aceology درمان شناسی
faith healing درمان اعتقادی
depth therapy درمان عمقی
adjuvent therapy درمان تکمیلی
treats درمان شدن
active therapy درمان فعال
inpatient تحت درمان
treat درمان شدن
remediable درمان پذیر
remediless درمان ناپذیر
cured درمان بخشیدن
curative درمان بخش
It'll be OK. <idiom> درمان میشود!
treated درمان شدن
insulin coma therapy درمان با اغماء انسولینی
insulin shock therapy درمان با ضربه انسولین
ect درمان با تشنج برقی
therapeutically از لحاظ درمان شناسی
indoklon therapy درمان با استنشاق اندوکلون
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
therapeutist متخصص درمان شناسی
Patience is a plaster for all sores . <proverb> صبر,درمان هر دردیست .
encounter group therapy درمان با گروه رویارویی
shock therapy درمان با ضربه برقی
electroshock therapy درمان با ضربه برقی
therapeutic وابسته به درمان شناسی
electric convulsive therapy درمان با تشنج برقی
electroconvulsive therapy درمان با تشنج برقی
directive group therapy درمان رهنمودی گروهی
x ray therapy درمان با اشعه مجهول
chemotherapy درمان بواسطه موادشیمیایی
mud bath گل مالی تن برای درمان
sex therapy درمان اختلالات جنسی
carbon dioxide therapy درمان با انیدرید کربنیک
homeopaths جور درمان خواه
neuropsychiatric درمان روانی عصبی
homeopath جور درمان خواه
homoeopaths جور درمان خواه
physiatrics درمان امراض باوسایل طبیعی
root canal treatment [RCT] درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
chiropodists متخصص درمان وحفافت پاها
endodontic therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
nephritic درمان کننده ناخوشی گرده
chiropodist متخصص درمان وحفافت پاها
root canal procedure درمان ریشه [دندان پزشکی]
physical medicine درمان بدنی و توان بخشی
they are cured by nature طبیعت انها را درمان میکند
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> گریه بر هر درد بى درمان دواست .
implosive therapy درمان با غرقه سازی تجسمی
Jealousy is a remediless disease. <proverb> یسد درد بى درمان است .
osteopathy درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
occupational therapy درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
hydrotherapeutic بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydropath establishment بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
psychosurgery جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
radiotherapy رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
acupressure روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
cryotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilizes گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preaches وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preach وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilises گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstanding مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilising گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com