English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
Other Matches
barrier forces نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
enemy forces نیروهای دشمن
we were not ourselves از خود بیخود شده بودیم بیهوش بودیم
orange forces علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
hunter killer نیروهای شکاری و انهدامی دریایی یکان مامور جستجو وانهدام زیردریایی دشمن
fire coordination line خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
transient forces نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
assigned forces نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
package forces نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
we were ایشان بودند ما بودیم
it was we who went first ما بودیم که نخست رفتیم
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejected عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
we watched for his arrival منتظر ورود او شدیم یا بودیم
We were there just to make up numbers. ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
We were all so anxious about you. ما همه به خاطر تو اینقدر نگران بودیم.
close up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
demarkation line خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
regional forces نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
blue commander فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
Do you still remember how poor we were? آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
espionage جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasion اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
disorganize به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repels پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogeys تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
army forces نیروهای زمینی
blue forces نیروهای ابی
irregular forces نیروهای نامنطم
armed forces نیروهای مسلح
political forces نیروهای سیاسی
blue forces نیروهای خودی
irregular forces نیروهای چریکی
nuclear forces نیروهای هستهای
naval forces نیروهای دریایی
opposing forces نیروهای متخاصم
lateral forces نیروهای عرضی
market forces نیروهای بازار
army of occupation نیروهای اشغالی
combat forces نیروهای رزمی
services نیروهای سه گانه
battalions نیروهای ارتشی
differential forces نیروهای دیفرانسیلی
friendly forces نیروهای خودی
battalion نیروهای ارتشی
frontalier نیروهای مرزی
screening forces نیروهای پاسیور
garrison forces نیروهای پادگانی
forces of production نیروهای تولید
ground forces نیروهای زمینی
services نیروهای مسلح
component forces نیروهای مولفه
combined forces نیروهای مرکب
irregular نیروهای نامنطم
amphibious striking forces نیروهای ضربتی اب خاکی
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
assigned forces نیروهای زیر امر
dipole dipole forces نیروهای دو قطبی- دوقطبی
balance collective forces نیروهای کلی متعادل
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
conventional forces نیروهای رزمی معمولی
paramilitaries نیروهای شبه نظامی
landing forces نیروهای پیاده شونده
fundamental interactions نیروهای بنیادی [فیزیک]
restraining forces نیروهای مهار کننده
action اشغال نیروهای جنگی
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
van der waals forces نیروهای وان در والس
paramilitary نیروهای شبه نظامی
castrum [کمپ نیروهای رومی]
fundamental forces نیروهای بنیادی [فیزیک]
opposing forces نیروهای درگیر نبرد
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
nato forces نیروهای پیمان ناتو
actions اشغال نیروهای جنگی
attack carrier striking forces نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
joint مشترک بین نیروهای مسلح
contingencey forces نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
residual force نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
international date line خط تقسیم نیروهای بین المللی
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
special forces نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
m day force نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
counter vailing power تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
opposing مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
armed forces مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
diffraction loading منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
international peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
operating force نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
sum of all external forces حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
to rally scattered troops جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
center of thrust امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
peace keeping forces نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
group dynamics مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
monroe effect اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
warned exposed قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
national infrastructure سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
jan grid سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
tac log group گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
charactristic curve نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
landing wires سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
undamped نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
at d. دشمن
abhorrer دشمن
adversary دشمن
enemy دشمن
enemies دشمن
xenophobe دشمن
adversarial دشمن
hostile دشمن
adversaries دشمن
foe دشمن
foes دشمن
foeman دشمن
sagging تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
nemesis دشمن بزرگ
hateable دشمن داشتنی
hostile battery اتشبار دشمن
archenemy دشمن بزرگ
arch enemy دشمن بزرگ
the enemy نیروی دشمن
man hater دشمن ادم
potential enemy دشمن اصلی
feudist متحد دشمن
enemy state حکومت دشمن
enemy state دولت دشمن
the enemy کشتی دشمن
xenophobe دشمن بیگانه
hostile artillery توپخانه دشمن
potential enemy دشمن حتمی
antagonised دشمن کردن
enemies دشمن کردن
contain احاطه دشمن
contained احاطه دشمن
antagonized دشمن کردن
merged دشمن فاهر شد
engagement درگیری با دشمن
engagements درگیری با دشمن
waning جنگ دشمن
antagonist رقیب دشمن
antagonists رقیب دشمن
antagonizing دشمن کردن
antagonizes دشمن کردن
antagonising دشمن کردن
antagonises دشمن کردن
evade گریز از دشمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com