Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
solarize
درمعرض افتاب قراردادن
Other Matches
sunning
درمعرض افتاب قرار دادن
suns
درمعرض افتاب قرار دادن
sunned
درمعرض افتاب قرار دادن
sun
درمعرض افتاب قرار دادن
exhibit
درمعرض نمایش قراردادن
exhibits
درمعرض نمایش قراردادن
exhibited
درمعرض نمایش قراردادن
exhibiting
درمعرض نمایش قراردادن
insolation
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
solarium
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solariums
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
subjected
درمعرض
disposable
درمعرض
opens
درمعرض
subjects
درمعرض
subject
درمعرض
open
درمعرض
subjecting
درمعرض
opened
درمعرض
prone
درمعرض
exposure
درمعرض گذاری
winds
درمعرض بادگذاردن
wind
درمعرض بادگذاردن
disposure
درمعرض گذاری
exposures
درمعرض گذاری
breathy
درمعرض نسیم
to hang by the eyelids
درمعرض خطربودن
visuals
درمعرض دید
visually
درمعرض دید
visual
درمعرض دید
susceptibility
درمعرض بودن
bleaker
درمعرض بادسرد متروک
susceptibility
درمعرض اسیب بودن
draughth
درمعرض جریان هوا
bleakly
درمعرض بادسرد متروک
bleakest
درمعرض بادسرد متروک
bleak
درمعرض بادسرد متروک
to expose to sale
درمعرض فروش گذاشتن
confiscatable
درمعرض ضبط وتوقیف
confiscable
درمعرض ضبط وتوقیف
disposal
مصرف درمعرض گذاری
exposure to cold
درمعرض سرما بودن
vulnerable
درمعرض اسیب در معرض
market
درمعرض فروش قرار دادن
marketed
درمعرض فروش قرار دادن
markets
درمعرض فروش قرار دادن
expose
درمعرض گذاشتن نمایش دادن
expose
درمعرض اشعه قرار دادن
exposes
درمعرض گذاشتن نمایش دادن
to place on the market
درمعرض فروش قرار دادن
exposing
درمعرض اشعه قرار دادن
to put on the market
درمعرض فروش قرار دادن
exposes
درمعرض اشعه قرار دادن
exposing
درمعرض گذاشتن نمایش دادن
adventure
درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventures
: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
disposure
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
luminescence
پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
sunnier
افتاب رو
queen's weather
افتاب
patent to the sun
افتاب رو
dislocate
افتاب
dislocates
افتاب
dislocating
افتاب
sunniest
افتاب رو
sunny
افتاب رو
sunned
افتاب
sunless
بی افتاب
suns
افتاب
subsolar
در فل افتاب
photosphere
افتاب
sunshine
افتاب
sunning
افتاب
sun
افتاب
basked
افتاب خوردن
german giant swing
افتاب شکسته
daisy
گل افتاب گردان
sundial
شاخص افتاب
helianthemum
افتاب چرخ
bask
افتاب خوردن
daisies
گل افتاب گردان
sunshades
افتاب گردان
helianthemum
چرخ افتاب
girasole
گل افتاب پرست
giant swing
افتاب یا مهتاب
basks
افتاب خوردن
basking
افتاب خوردن
girasol
گل افتاب پرست
giant circle
افتاب شکسته
sunshade
افتاب گردان
cockshut
غروب افتاب
streamers
تیغ افتاب
sunstroke
افتاب زدگی
chamaeleontis
افتاب پرست
chamaeleon
افتاب پرست
broiling sun
افتاب سوزان
sunburn
افتاب زدگی
visors
افتاب گردان
sundials
شاخص افتاب
streamer
تیغ افتاب
dawns
طلوع افتاب
dawning
طلوع افتاب
eclipse of sun
افتاب گرفتگی
dry in the sun
خشکاندن در افتاب
sunrise
طلوع افتاب
sunflowers
گل افتاب گردان
sunflower
گل افتاب گردان
sunrises
طلوع افتاب
dawn
طلوع افتاب
dawned
طلوع افتاب
visor
افتاب گردان
sunlight
نور افتاب
sun worship
افتاب پرستی
sun dried
در افتاب خشکانیده
sun struck
افتاب زده
sun burn
افتاب زدگی
sun beam
پرتو افتاب
solarization
تابش افتاب
solarism
افسانههای افتاب
roman candle
افتاب مهتاب
sunbeam
پرتو افتاب
sunbeam
تیغ افتاب
sunbeams
پرتو افتاب
sunbeams
تیغ افتاب
patent to the sun
افتاب گیر
sunbaked
افتاب پخته
sunbath
حمام افتاب
sunlike
مانند افتاب
sunshine
تابش افتاب
sunshine
نور افتاب
sunsets
غروب افتاب
weather beaten
افتاب زده
vizor
افتاب گردان
visorless
بی افتاب گردان
visard
افتاب گردان
turnsole
گل افتاب گردان
sunward
سوی افتاب
sunup
طلوع افتاب
sunstruck
افتاب زده
sunshiny
افتاب گیر
sunshine recorder
افتاب سنج
p of the sun
طلوع افتاب
p of the sun
نیش افتاب
heliophilous
افتاب دوست
heliosis
افتاب زدگی
heliotrope
افتاب گرای
sun worshipper
افتاب پرست
heliotrope
گل افتاب پرست
heliologist
افتاب شناس
heliotherapy
معالجه با افتاب
helianthus
گل افتاب گردان
heliotropism
افتاب گرایی
heliograph
افتاب نگار
heliolatrous
افتاب پرست
peeped
نیش افتاب روزنه
peeping
نیش افتاب روزنه
peep
نیش افتاب روزنه
bask
حمام افتاب گرفتن
sunburn
افتاب سوخته کردن
sunbaked
در افتاب خشک شده
sunbaked
حرارت افتاب دیده
sunflowers
گیاه افتاب گرا
sunbathing
حمام افتاب گرفتن
sunlit
روشن از فروغ افتاب
helianthus
روزگردک جنس گل افتاب
sunshiny
منور از نور افتاب
sunbathe
حمام افتاب گرفتن
to take the sun
افتاب بخود دادن
under the sun
در جهان در زیر افتاب
sunflower
گیاه افتاب گرا
peeps
نیش افتاب روزنه
sung hat
کلاه افتاب گیر
basking
حمام افتاب گرفتن
side screen
چادر افتاب گیر
sunbathed
حمام افتاب گرفتن
sun dial
افتاب نما مقنطره
to sun one self
خودرا افتاب دادن
solisequous
تابع گردش افتاب
basked
حمام افتاب گرفتن
basks
حمام افتاب گرفتن
sunbathes
حمام افتاب گرفتن
sun hat
کلاه افتاب گیر
insolate
در معرض افتاب گذاشتن
solar orientation
تعیین موقعیت نسبت به افتاب
sunrise
طلوع خورشید تیغ افتاب
sun deck
عرشه افتاب گیر کشتی
heliotrope
گل افتاب گردان ارغوانی روشن
parch
تفتیدن افتاب سوخته کردن
heliograph
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
fire opal
گل افتاب گردان عین الشمس
tannage
قهوهای در اثر اشعه افتاب
sunrises
طلوع خورشید تیغ افتاب
helioscope
دوربین افتاب بینی خورشیدبین
sun disk
صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
parches
تفتیدن افتاب سوخته کردن
ra
خدای افتاب مصریان قدیم
posed
قراردادن
poses
قراردادن
set
قراردادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com