English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (4 milliseconds)
English Persian
wind درمعرض بادگذاردن
winds درمعرض بادگذاردن
Other Matches
open درمعرض
opened درمعرض
opens درمعرض
subjects درمعرض
subjecting درمعرض
subjected درمعرض
subject درمعرض
prone درمعرض
disposable درمعرض
visuals درمعرض دید
exposures درمعرض گذاری
exposure درمعرض گذاری
visually درمعرض دید
visual درمعرض دید
to hang by the eyelids درمعرض خطربودن
susceptibility درمعرض بودن
disposure درمعرض گذاری
breathy درمعرض نسیم
exhibiting درمعرض نمایش قراردادن
exhibited درمعرض نمایش قراردادن
exhibits درمعرض نمایش قراردادن
exposure to cold درمعرض سرما بودن
to expose to sale درمعرض فروش گذاشتن
confiscable درمعرض ضبط وتوقیف
confiscatable درمعرض ضبط وتوقیف
solarize درمعرض افتاب قراردادن
draughth درمعرض جریان هوا
bleakly درمعرض بادسرد متروک
bleakest درمعرض بادسرد متروک
vulnerable درمعرض اسیب در معرض
exhibit درمعرض نمایش قراردادن
disposal مصرف درمعرض گذاری
susceptibility درمعرض اسیب بودن
bleaker درمعرض بادسرد متروک
bleak درمعرض بادسرد متروک
suns درمعرض افتاب قرار دادن
sunning درمعرض افتاب قرار دادن
to place on the market درمعرض فروش قرار دادن
sunned درمعرض افتاب قرار دادن
to put on the market درمعرض فروش قرار دادن
sun درمعرض افتاب قرار دادن
market درمعرض فروش قرار دادن
exposing درمعرض اشعه قرار دادن
exposing درمعرض گذاشتن نمایش دادن
expose درمعرض گذاشتن نمایش دادن
exposes درمعرض اشعه قرار دادن
exposes درمعرض گذاشتن نمایش دادن
expose درمعرض اشعه قرار دادن
markets درمعرض فروش قرار دادن
marketed درمعرض فروش قرار دادن
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventures : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
disposure درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
luminescence پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com