English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (4 milliseconds)
English Persian
for درمقابل برله
Other Matches
prorenata برله
for برله
to vote for any one برله کسی رای دادن
on the other hand <idiom> درمقابل
in d. from درمقابل
cut it with a knife درمقابل
alternatively <adv.> درمقابل
apart from that <adv.> درمقابل
at the same time [on the other hand] <adv.> درمقابل
otherwise <adv.> درمقابل
in contrast with درمقابل
against درمقابل
by the same token <adv.> درمقابل
on the other hand <adv.> درمقابل
on the other side <adv.> درمقابل
gainst برعلیه درمقابل
against payment درمقابل وجه
brace درمقابل فشارمقاومت کردن
to keep at bay دفاع کردن درمقابل
in security for یعنوان وثیقه درمقابل
shields حفافت کردن درمقابل
braced درمقابل فشارمقاومت کردن
vis a vis شخص روبرو درمقابل
vis-a-vis شخص روبرو درمقابل
bay دفاع کردن درمقابل
shield حفافت کردن درمقابل
little frog in a big pond <idiom> قطرهای درمقابل دریا
bayed دفاع کردن درمقابل
baying دفاع کردن درمقابل
bays دفاع کردن درمقابل
thermistor الت مقاوم درمقابل برق
thermolabile بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
to defend oneself [against] از خود دفاع کردن [درمقابل]
v مخفف versus به معنی درمقابل
To stand up to someone . To assert oneself. درمقابل کسی قد علم کردن
defendant مقاوم درمقابل زور و فشار
defendants مقاوم درمقابل زور و فشار
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
To make a stand against injustice. درمقابل ستم ایستادگی کردن
It sinds into insignificance beside his invention . این درمقابل اختراع اوهیچ است
buck fever هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
counterpose درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
d/a acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
robustness قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
stiff مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
private decument درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
parliamentarism سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
knee brace پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
creditor's bill رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
to pay against receipt در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
armor protection حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
white hope بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
thermal stress ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
constructive notice ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
pragmatism مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com