Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (8 milliseconds)
English
Persian
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
Other Matches
fortuitous event
حادثه جبری حادثه تصادفی
cross one's mind
<idiom>
فکرکردن
reflect
فکرکردن
reflecting
فکرکردن
reflects
فکرکردن
to bethink oneself
فکرکردن بیاداوردن
enlighten
روشن فکرکردن
enlightening
روشن فکرکردن
to reflect
[on]
فکرکردن
[درباره]
enlightens
روشن فکرکردن
no sweat
<idiom>
مشکلی نیست
I'm fine with it.
<idiom>
من باهاش مشکلی ندارم.
you bet/you bet your boots/you bet your life
<idiom>
بدون هیچ مشکلی
We are confronting a difficult problem.
با مسأله مشکلی روبرو هستیم
problem
یافتن پاسخ برای مشکلی
problems
یافتن پاسخ برای مشکلی
To umravel a complication . to unlock adoor . to resolve ( untangle )a knotty problem.
گره از مشکلی باز کردن ( گشودن )
talk up
<idiom>
صحبت درمورد
It was terribly hard work getting to the top of the mountain.
رسیدن به نوک کوه کا ربسیار مشکلی بود
applications
کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
All right?
حالت خوب است؟
[هیچ مشکلی نداری؟]
application
کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
Is everything all right?
حالت خوب است؟
[هیچ مشکلی نداری؟]
what about
<idiom>
چطور(درمورد چیزی)
in on
<idiom>
اطلاعاتی داشتن درمورد
hold forth
<idiom>
صحبت کردن درمورد
To be biased (prejudiced).
درمورد چیزی تعصب داشتن
get the goods on someone
<idiom>
فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
smoke out
<idiom>
درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
use one's head/bean/noodle/noggin
<idiom>
عمیقا فکر کردن درمورد
get wise to something/somebody
<idiom>
درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
carbon ribbon
ریبون پلاستیکی نازک با جوهر مشکلی که در چاپگر استفاده میشود
freeboard
حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
monomaia
جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
food for thought
<idiom>
درمورد چیز باارزش فکر کردن
bark up the wrong tree
<idiom>
[درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
search one's soul
<idiom>
کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
give someone the benefit of the doubt
<idiom>
همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
softest
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
softer
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
perverse verdict
درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
To be patient with someone .
درمورد کسی صبر وشکیبائی نشان دادن
tie up
<idiom>
تمام مدت درمورد کسی حرف زدن
We must inquire into this matter.
درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
catastrophic error
مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
achloropsia
نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
I have been deceived in you .
درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
context sensitive help key
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
bad break
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
aerostatics
علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
demarche
عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
target dossiers
پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
let go
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
referenda
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
cw system
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
adventurous
<adj.>
حادثه جو
incidents
حادثه
eventless
بی حادثه
uneventful
بی حادثه
fortuity
حادثه
adventurers
حادثه جو
accidents
: حادثه
adventurer
حادثه جو
occurence
حادثه
outbreak
حادثه
accident
حادثه
occurrences
حادثه
occurrence
حادثه
accidents
حادثه
accident
حادثه
adventure
حادثه
disasters
حادثه بد
event
حادثه
casualties
حادثه
casualty
حادثه
adventures
حادثه
adventuress
زن حادثه جو
outbreaks
حادثه
incident
حادثه
disaster
حادثه بد
events
حادثه
phenomenon
حادثه
coroners
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
coroner
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
incident
حادثه ضمنی
mishaps
قضا حادثه بد
incident
حادثه عملیاتی
outbreaks
شروع حادثه
mishap
قضا حادثه بد
a minor incident
یک حادثه جزئی
security incident
حادثه امنیتی
incidents
حادثه ضمنی
incidents
حادثه عملیاتی
supervening event
حادثه طاری
episode
حادثه معترضه
episode
حادثه ضمنی
adventurism
حادثه جویی
episodes
حادثه ضمنی
episodes
حادثه معترضه
outbreak
شروع حادثه
miscarriage
حادثه ناگوار
accident reporting
گزارش حادثه
due to an accident
ناشی از یک حادثه
fortuitous event
حادثه قهری
miscarriages
حادثه ناگوار
misadventures
حادثه ناگوار
errant
سرگردان حادثه جو
misadventure
حادثه ناگوار
pan-
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
accident proof
علت وقوع حادثه
occupational accident
حادثه در حین کار
errantry
دربدری حادثه جویی
misadventure
حادثه ناگوار بدبختی
mischance
رویداد بد حادثه ناگوار
mischances
رویداد بد حادثه ناگوار
epochs
عصرتاریخی حادثه تاریخی
epoch
عصرتاریخی حادثه تاریخی
misadventures
حادثه ناگوار بدبختی
gentleman of fortune
نجیب زاده حادثه جو
immunity
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
acts of God
حادثه قهری قوه قهریه
accidence
حادثه اصول صرف و نحو
forcemajeure
حادثه فوق العاده یا غیرمترقبه
force majeure
حادثه غیر قابل پیشگیری
act of God
حادثه قهری قوه قهریه
faults
موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
faulted
موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
fault
موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
improbability
استبعاد حادثه یا امر غیر محتمل
straw in the wind
<idiom>
نشانه کوچک قبل از وقوع حادثه
make the scene
<idiom>
به محل یا حادثه خاص رفتن ،حاضر شدن
whats' up
در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
odyssey
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odysseys
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
intermezzo
حادثه عشقی نمایش کوتاه در میان پردههای نمایش جدی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com