English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
We shall look into the matter in due ( good ) time . درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
Other Matches
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
in due time درموقع ه مقر ر
to pass a dividend سود کسی را درموقع خودندادن
in case of emergency درموقع تنگ وقت ضرورت
neutral corner گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
ephemeral stream رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
run دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
evacuee فراری یا پناهندهای که درموقع جنگ محل خودراتخلیه میکند
evacuees فراری یا پناهندهای که درموقع جنگ محل خودراتخلیه میکند
hereto باین
hereat باین
hereunto باین
so soon باین زودی
In this order. In this way. باین ترتیب
hereaway باین طرف
so large باین بزرگی
hereof متعلق باین
hereat باین دلیل
to this effect باین معنی
so خیلی باین زیادی
many happy returns of the day صد سال باین سالهابرسید
so much for that تا اینجاراجع باین موضوع بس است
gibes ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
I have finally come to the conclusion that… با لاخره باین نتیجه رسیدم که ...
jibing ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
infallibilism اعتقاد باین اصل که پاپ خطانمیکند
guillemot نشان نقل قول باین شکل " " گیومه
bar mitzvahs جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
bar mitzvah جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
mediastinal emphsema اسیب رسیدن به قلب و ریه درموقع خروج هوا از ریه
animalism نفس پرستی اعتقاد باین که انسان جانوری بیش نیست
criteria مطلب
subject مطلب
subjecting مطلب
punch-line لب مطلب
afair مطلب
punch line لب مطلب
theme مطلب
labelled مطلب
punch-lines لب مطلب
labeling مطلب
labels مطلب
subjects مطلب
topic مطلب
topics مطلب
label مطلب
thought سر مطلب
thoughts سر مطلب
themes مطلب
subjected مطلب
warehousing system روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
issued صدور مطلب
subject matter مطلب موضوع
issues صدور مطلب
root of the matter اصل مطلب
the salient point <idiom> اصل مطلب
gist مطلب عمده
subject مطلب زیرموضوع
the point [of the matter] اصل مطلب
subjected مطلب زیرموضوع
subjecting مطلب زیرموضوع
principals مطلب مهم
clipped speech حذف مطلب
subjects مطلب زیرموضوع
principal مطلب مهم
matter مطلب چیز
mattered مطلب چیز
label prefix پیشوند مطلب
precis چکیده مطلب
press release مطلب مطبوعاتی
press releases مطلب مطبوعاتی
enjambment ادامهء مطلب
label alignment هم ترازی مطلب
issue صدور مطلب
mattering مطلب چیز
matters مطلب چیز
cliff-hanger مطلب یا داستان جالب
cliff hanger مطلب یا داستان جالب
hugger mugger تنهایی مطلب محرمانه
round about دور سر گرداندن مطلب
repeating label برچسب یا مطلب مکرر
Lets get to the point. بپردازیم به اصل مطلب
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
under pledge of secrecy با قول کتمان مطلب
that is not the case مطلب چنین نیست
comprehension test ازمون فهم مطلب
cliff-hangers مطلب یا داستان جالب
lowdown <idiom> لپ مطلب ،حقیقت موضوع
hit the bull's-eye <idiom> به اصل مطلب رسیدن
Lets pass on (proceed) to the main issue. برویم سر مطلب اصلی
the matter is perplexed مطلب پیچیده است
The crux of the matter . The quintessence. جان کلام ( مطلب )
to overleap oneself از مطلب پرت شدن
typeover mode حالت تایپ روی مطلب
to go into the matter به این مطلب رسیدگی کردن
you must have know this حتما` این مطلب را شمامیدانستید
point of the agenda اصل مطلب فهرست برنامه
overtype mode حالت تایپ روی مطلب
item of the agenda اصل مطلب فهرست برنامه
the matter was kept private مطلب را پوشیده نگاه داشتند
circumgyration دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
for brevity's sake از بهر کوتاه کردن مطلب
the point is اصل مطلب این است
To wonder from the main topic. از مطلب اصلی دور افتادن
the matter itself [the situation itself ] [ the thing itself] این مطلب بخودی خود
contraposition قلب مطلب بطریق منفی
the face remains مطلب همانست که هست فرق نمیکند
you must know this شما باید این مطلب را بدانید
that fauit will right itself خواهد شد
twill _ ان خواهد
doodad مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
doodads مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
slurring لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurred لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slur لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurs لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
plate proof نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
to get down to the nitty-gritty [to get down to brass tacks] <idiom> فوری به اصل مطلب رسیدن [اصطلاح روزمره]
diction عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
it askes for attention دقت می خواهد
it will manifest it self اشکار خواهد شد
the secret will open to me خواهد گردید
he shall go خواهد رفت
he will go خواهد رفت
I wI'll not comment on this issue. درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
paragraphist کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
catastasis بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
he rode me off on a side issue نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
May be I can interest you in this issue . شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
It wI'll get us into trouble. ما را به درد سر خواهد انداخت
do as you please هر چه دلتان می خواهد بکنید
criterion مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
Its color wI'lll fade. رنگش خواهد رفت
it will manifest it self معلوم خواهد گشت
What impudence!what never !what cheek! واقعا" که خیلی رو می خواهد !
It wI'll overtake (befall) everyone. دامنگیر همه خواهد شد
i know that he will come من میدانم که او خواهد امد
The folwer wI'll die for want of water. گل از بی آبی خشک خواهد شد
It wI'll clear up by morning . تا صبح هواصاف خواهد شد
She wI'll regret it bitterly. مثل سگ پشیمان خواهد شد
it would be preferble to بهتر خواهد بود
it will give rise to a quarrel مایه ستیزه خواهد شد
It wI'll prove to be to your disadvantage. بضررت تمام خواهد شد
Well what does he want now ? خوب حا لاچه می خواهد ؟
The tree wI'll die . درخت خشک خواهد شد
She wI'll gradually soften . تدریجا" نرم خواهد شد
the truth will out . <proverb> یقیقت بر ملا خواهد شد .
the lord will provide خداوسیله خواهد ساخت
She wI'll survive . She wI'll pull through. زنده خواهد ماند
if he wishes to be a اگرمی خواهد کسی بشود
who will pay for it کی پول انرا خواهد داد
who will pay for it کی هزینه انرا خواهد پرداخت
She wI'll arrive on friday morning . جمعه صبح وارد خواهد شد
i do not u.his wanting to say نمیفهم چرامی خواهد بماند
sticker [guest] مهمانی که نمی خواهد برود
It wI'll spoil my appetite . اشتهایم راکور خواهد کرد
he would be sure to like it یقینا انرادوست خواهد داشت
near work کاری که نگاه نزدیک می خواهد
accuracy تعریف دقیق تر خواهد بود
it will give rise to a quarrel نزاعی تولید خواهد کرد
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
What must be must be . <proverb> آنچه باید بشود خواهد شد .
He wI'll expedite our case. اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
Sooner or later , he wI'll find out . دیر یا زود خواهد فهمید
Surely things wI'll turn out well for him in the end. مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. بدجوری آبرویم خواهد رفت
whatsoever he doeth shall p هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
This book wI'll be a great success . این کتاب خیلی گه خواهد کرد
output ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
A new government wI'll take office . حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
She wI'll never realize this wish. این آرزو بدلش خواهد ماند
which diffrence shall be settled only by ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
outputs ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
it will wear to your shape بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
he is sanguine of success خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
He gave us to understand that he would help us. او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
on shall from a quo rum جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
stagnation thesis ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
Your train will leave from platform 8. قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
While the grass grows the cow starves . <proverb> تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
He is trying to prove himself all the time. او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
He threatened to thrash the life out of me . تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
end user شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
gigo اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
contingency plan برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
He who excuses accuses himself. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com