Dictiornary-Farsi | درهم وبرهم کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 214 (21 milliseconds)

English	Persian
disorganised	درهم وبرهم کردن
disorganises	درهم وبرهم کردن
disorganising	درهم وبرهم کردن
disorganize	درهم وبرهم کردن
disorganizes	درهم وبرهم کردن
disorganizing	درهم وبرهم کردن
tangle	درهم وبرهم کردن
tangles	درهم وبرهم کردن
muddle	درهم وبرهم کردن
muddled	درهم وبرهم کردن
muddles	درهم وبرهم کردن
muddling	درهم وبرهم کردن


Search result with all words

muss	درهم وبرهم یاکثیف کردن تلاش
snafu	اشفته بودن درهم وبرهم کردن
Other Matches

sloppy	درهم وبرهم
in a tangle	درهم وبرهم
turbid	درهم وبرهم
higgledy piggledy	درهم وبرهم
galley west	درهم وبرهم
hotchpotch	اش درهم وبرهم
tousy	درهم وبرهم
shagged	درهم وبرهم
hurry scurry	درهم وبرهم
sloppily	درهم وبرهم
hurry skurry	درهم وبرهم
pial	درهم وبرهم
topsy turvy	سروته درهم وبرهم
elflock	موی درهم وبرهم
hurry scurry	بطور درهم وبرهم
tangly	پر گرفتاری درهم وبرهم
hurry skurry	بطور درهم وبرهم
higgledy piggledy	بطور درهم وبرهم
salmagundi	چیز درهم وبرهم
farrago	توده درهم وبرهم
shag	درهم وبرهم ساختن
shagging	درهم وبرهم ساختن
shags	درهم وبرهم ساختن
topsy-turvy	سروته درهم وبرهم
burbles	درهم وبرهم سخن گفتن
potpourris	تنوع مخلوط درهم وبرهم
burble	درهم وبرهم سخن گفتن
potpourri	تنوع مخلوط درهم وبرهم
burbling	درهم وبرهم سخن گفتن
burbled	درهم وبرهم سخن گفتن
topsy-turvy world [upside-down world]	جهان سروته [درهم وبرهم ] [وارونه ]
helter skelter	بطور درهم وبرهم هرج ومرج
shagging	موی کرک شده موی درهم وبرهم
shag	موی کرک شده موی درهم وبرهم
shags	موی کرک شده موی درهم وبرهم
mash	خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashed	خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashing	خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashes	خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
intertwining	درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwined	درهم بافتن درهم بافته شدن
pleach	درهم پیچیدن درهم گیر افتادن
intertwines	درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwine	درهم بافتن درهم بافته شدن
clutter	درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutters	درهم ریختگی درهم وبرهمی
cluttered	درهم ریختگی درهم وبرهمی
hash	درهم کردن
mix	درهم کردن
mixes	درهم کردن
consolidation	درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
intertwist	درهم کشبک کردن
to make hay of	درهم برهم کردن
inweave	درهم متقاطع کردن
discombobulate	درهم و برهم کردن
huddled	مخفی کردن درهم ریختگی
huddles	مخفی کردن درهم ریختگی
huddling	مخفی کردن درهم ریختگی
fazing	درهم ریختن پریشان کردن
fazes	درهم ریختن پریشان کردن
fazed	درهم ریختن پریشان کردن
engage	مجذوب کردن درهم انداختن
huddle	مخفی کردن درهم ریختگی
engages	مجذوب کردن درهم انداختن
faze	درهم ریختن پریشان کردن
tangles	درهم گیر انداختن گوریده کردن
tangle	درهم گیر انداختن گوریده کردن
grid	بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
grids	بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
hodgepodge	چیزدرهم وبرهم
tangled hair	موی ژولیده یادرهم وبرهم
fusion welding	اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
tear down	پاره پاره ومتلاشی کردن درهم دریدن
mixed	درهم
uptight	درهم
shaggy	درهم
drachmas	درهم
entangled	درهم
drachmae	درهم
unsettled	درهم
drachm	درهم
drachma	درهم
currency of early islam	درهم
hash	درهم
graded sand	شن درهم
the name of the unit of silver	درهم
garbled	درهم
tangles	درهم پیچیدن
meshed	درهم جا افتاده
untidy	درهم و برهم
imbroglio	درهم و برهم
topsy-turvy <idiom>	درهم برهم
disarray	درهم وبرهمی
condenser	درهم فشارنده
woebegone	درهم و برهم
helter-skelters	درهم برهم
disruptive	درهم گسیخته
helter-skelter	درهم برهم
cramp hand writing	خط درهم و برهم
mats	درهم گیرکردن
hash total	جمع کل درهم
hugger mugger	درهم وبرهمی
imbroglios	درهم و برهم
higgledy-piggledy	درهم برهمی
interfluous	درهم امیزنده
puckers	درهم کشیدن
anastomois	درهم بازشدگی
smasher	درهم شکننده
jumble	درهم امیختگی
messiness	درهم برهمی
tear up	درهم دریدن
jumbled	درهم امیختگی
jumbles	درهم امیختگی
jumbling	درهم امیختگی
muss	درهم وبرهمی
olla	اش درهم برهم
off the rails	مختل درهم
fondu	درهم امیزنده
smashers	درهم شکننده
mixed environment	محیط درهم
pell-mell	درهم برهم
pucker	درهم کشیدن
puckered	درهم کشیدن
out of order	درهم برهم
higgledy-piggledy	درهم برهم
olio	درهم و برهم
untidily	درهم و برهم
pleach	درهم بافتن
untidiest	درهم و برهم
puckering	درهم کشیدن
untidier	درهم و برهم
compression	درهم فشردگی
mat	درهم گیرکردن
confusion	درهم وبرهمی
disrupt	درهم گسیختن
taut	درهم پیچیدن
elusory	درهم برهم
overwhelm	درهم شکستن
overwhelms	درهم شکستن
puchery	درهم کشیدن
dumped rockfill	درهم سنگریز
turbidness	درهم برهمی
at sixes and sevens	درهم و برهم
emboly	درهم فرورفتگی
rimple	درهم کشیدن
scrambling	درهم امیختن
writhen	درهم پیچیده
vanquish	درهم شکستن
vanquished	درهم شکستن
vanquishes	درهم شکستن
vanquishing	درهم شکستن
wild and woolly	درهم ریخته
scrunch	درهم شکستن
scrunched	درهم شکستن
scrunches	درهم شکستن
topsyturvy	درهم برهم
in a bad order	درهم برهم
interlocked	درهم بافتن
break down	درهم شکستن
interlocking	درهم بافتن
interlocks	درهم بافتن
crash	درهم شکستن
crashed	درهم شکستن
crashes	درهم شکستن
crashing	درهم شکستن
overwhelmed	درهم شکستن
interlock	درهم بافتن
scrambles	درهم امیختن
sloppiness	درهم برهمی
topsy turvydom	درهم وبرهمی
crack up	درهم شکستگی
crack-up	درهم شکستگی
smash	درهم کوبیدن
immingle	درهم امیختن
scramble	درهم امیختن
smashes	درهم کوبیدن
smiter	درهم شکننده
scrambled	درهم امیختن
crashingly	درهم شکستن
intertwined	درهم پیچیدن
unorganized	درهم و برهم
intertwine	درهم پیچیدن
foul-ups	درهم گوریدگی
foul-ups	درهم و برهمی
foul-up	درهم گوریدگی
foul-up	درهم و برهمی
raddle	درهم بافتن
conflating	درهم آمیختن
cramped	درهم و برهم
conflates	درهم آمیختن
intwine	درهم بافتن
conflated	درهم آمیختن
mix-ups	درهم وبرهمی
conflate	درهم آمیختن
scrunching	درهم شکستن
misrule	درهم وبرهمی
disrupting	درهم گسیختن
misruled	درهم وبرهمی
misrules	درهم وبرهمی
mix up	درهم وبرهمی