Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
bouncer
دروغ بزرگ وفاحش
bouncers
دروغ بزرگ وفاحش
Other Matches
rouser
دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
to lie like a gasmeter
دروغ بزرگ گفتن
thumper
ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
perjurer
کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
fibs
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbing
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fib
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbed
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
perjury
قسم دروغ گواهی دروغ
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
lie
دروغ
fable
دروغ
lied
دروغ
lies
دروغ
falsity
دروغ
perjurious
دروغ
equivocation
دروغ
false accusation
دروغ
fables
دروغ
false
دروغ
fibbed
دروغ
falsehood
دروغ
fib
دروغ
falsehoods
دروغ
calumny
دروغ
fibster
دروغ گو
fibs
دروغ
fibbing
دروغ
calumnies
دروغ
untrue
دروغ
bung
ساقی دروغ
bunged
ساقی دروغ
weasels
دروغ گفتن
weasel
دروغ گفتن
fairy tale
دروغ شاخدار
they suspect him of lying
دروغ باومیبرند
disinformation
دروغ پراکنی
to forge a lie
دروغ بافتن
belied
دروغ گفتن
thumper
دروغ شاخدار
whiff
دروغ گفتن
to give the lie to
دروغ در اوردن
bunging
ساقی دروغ
fairy tales
دروغ شگفتانگیز
white lies
دروغ مصلحتآمیز
belying
دروغ گفتن
white lies
دروغ سفید
prevaricates
دروغ گفتن
A transparent (blatant)lie.
دروغ شاخدار
belies
دروغ گفتن
to lie in one's throat
دروغ شاخدارگفتن
to tell a lie
دروغ گفتن
prevaricated
دروغ گفتن
white lie
دروغ سفید
fairy tales
دروغ شاخدار
fairy tale
دروغ شگفتانگیز
leasing
دروغ گویی
prevaricating
دروغ گفتن
belie
دروغ گفتن
bungs
ساقی دروغ
A pack of lies .
یک مشت دروغ
lie detector
دروغ سنج
prevaricate
دروغ گفتن
fictitiousness
بخودبستگی دروغ
falseness
دروغ بودن
jactation
دعوی دروغ
false oath
قسم دروغ
fiction
وهم دروغ
lie
دروغ گفتن
lied
:دروغ گفتن
in reproof of lying
درنکوهش دروغ
it proved false
دروغ درامد
lay to
دروغ گفتن
falsehoods
سخن دروغ
falsehood
سخن دروغ
falsely
بطور دروغ
jactitation
دعوی دروغ
jack o' lantern
دروغ نور
it proved false
دروغ بود
lies
:دروغ گفتن
fictions
وهم دروغ
equivocating
دروغ گفتن
ruise
اخبار دروغ
gab
دروغ گفتن
swearword
قسم دروغ
equivocate
دروغ گفتن
taradiddle
دروغ کوچک
tarradiddle
دروغ کوچک
equivocated
دروغ گفتن
equivocates
دروغ گفتن
pseudology
دروغ گویی
false oath
سوگند دروغ
to spin yarns
دروغ ساختن
to invent stories
دروغ ساختن
pseudologia fantastica
دروغ پردازی
pathometer
دروغ سنج
false witness
گواهی یاشهادت دروغ
travellers tell fine tales
جهاندیده بسیارگوید دروغ
forswear
سوگند دروغ خوردن
to forswear oneself
سوگند دروغ خوردن
it sounds false
دروغ بنظر میرسد
lie detector
دستگاه کشف دروغ
falsism
سخن دروغ و بی مزه
forswears
سوگند دروغ خوردن
he tipped me the traveller
دروغ بمن گفت
he scorns to lie
از دروغ گفتن عاردارد
manswear
سوگند دروغ خوردن
to swore falsely
سوگند دروغ خوردن
he lied to me
بمن دروغ گفت
plumper
دروغ صرف سقوط
perjuring
قسم دروغ خوردن
whiff
دروغ در چیزی گفتن
perjuring
شهادت دروغ دادن
perjure
قسم دروغ خوردن
to persuade oneself
به خود دروغ گفتن
perjure
گواهی دروغ دادن
perjure
سوگند دروغ خوردن
fabulously
بشکل افسانه یا دروغ
perjuring
گواهی دروغ دادن
white lie
<idiom>
دروغ مصلحت آمیز
perjuring
سوگند دروغ خوردن
forswearing
سوگند دروغ خوردن
white lie
دروغ مصلحت آمیز
perjures
گواهی دروغ دادن
perjures
سوگند دروغ خوردن
perjure
شهادت دروغ دادن
perjures
قسم دروغ خوردن
A white lie .
دروغ مصلحت آمیز
perjures
شهادت دروغ دادن
he lied to my face
توی چشم من دروغ گفت
perjury
سوگند شکنی گواهی دروغ
one or other of you lies
یکی از شما دو تن دروغ می گوید
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
disbelieves
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieved
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
it seems to me he is lying
بنظرم میرسد دروغ میگوید
mythomania
جنون دروغ یا اغراق گویی
disbelieving
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
forsworn
سوگند دروغ یاد کرده
disbelieve
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
belying
دروغ دراوردن خیانت کردن
belies
دروغ دراوردن خیانت کردن
to scruple lying
از دروغ گفتن بیم داشتن
She is a habitual liar.
روی عادت دروغ می گوید
trump up
دروغ بافتن تهمت زدن
belied
دروغ دراوردن خیانت کردن
belie
دروغ دراوردن خیانت کردن
perjured
نقص عهد کرده دروغ
plumper
فربه کننده دروغ محض
jactitation of marriage
دعوی دروغ نسبت به زناشویی
i would sooner die than lie
مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
pseuds
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
polygraphs
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
polygraph
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
pseud
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
pseudo
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
now this man was lying
باید دانست که این مرد دروغ میگفت
perjured
سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
perjurer
کسیکه در دادگاه مغایرباسوگند خود دروغ بگوید
only death does not tell lies
تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
it is u.for him to tell a lie
دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
knight of the post
کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
suborn
به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
fraud
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
frauds
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
all folls day
روز دروغ وشوخی مثل روز سیزدهم نوروز
statute of fraud
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
grave
بزرگ
small
بزرگ نه
graves
بزرگ
doyenne
زن بزرگ
smaller
بزرگ نه
gravest
بزرگ
extensive
بزرگ
great
بزرگ
great-
بزرگ
eminent
بزرگ
majestic
بزرگ
bigger
بزرگ
greatest
بزرگ
of a large size
بزرگ
large sized a
بزرگ
large sized
بزرگ
king size
بزرگ
smallest
بزرگ نه
immane
بزرگ
biggest
بزرگ
full bottomed
بزرگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com