English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
it proved false دروغ درامد
Other Matches
perjurer کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
fib دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
rouser دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
fibbing دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibs دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbed دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
disposable personal income درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
perjury قسم دروغ گواهی دروغ
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
regressive income tax مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
lie دروغ
fibster دروغ گو
perjurious دروغ
fable دروغ
false دروغ
fables دروغ
untrue دروغ
calumnies دروغ
calumny دروغ
falsehood دروغ
falsehoods دروغ
false accusation دروغ
fibs دروغ
lies دروغ
lied دروغ
fibbed دروغ
fib دروغ
equivocation دروغ
falsity دروغ
fibbing دروغ
falsehoods سخن دروغ
lay to دروغ گفتن
jactitation دعوی دروغ
falsehood سخن دروغ
taradiddle دروغ کوچک
jactation دعوی دروغ
swearword قسم دروغ
jack o' lantern دروغ نور
pseudologia fantastica دروغ پردازی
pseudology دروغ گویی
it proved false دروغ بود
ruise اخبار دروغ
belying دروغ گفتن
fiction وهم دروغ
prevaricating دروغ گفتن
prevaricates دروغ گفتن
prevaricated دروغ گفتن
prevaricate دروغ گفتن
equivocating دروغ گفتن
belie دروغ گفتن
equivocated دروغ گفتن
equivocate دروغ گفتن
belied دروغ گفتن
gab دروغ گفتن
equivocates دروغ گفتن
falsely بطور دروغ
pathometer دروغ سنج
belies دروغ گفتن
fictions وهم دروغ
lie detector دروغ سنج
tarradiddle دروغ کوچک
fictitiousness بخودبستگی دروغ
A pack of lies . یک مشت دروغ
A transparent (blatant)lie. دروغ شاخدار
white lies دروغ سفید
bungs ساقی دروغ
falseness دروغ بودن
to spin yarns دروغ ساختن
to invent stories دروغ ساختن
false oath قسم دروغ
lie دروغ گفتن
lied :دروغ گفتن
lies :دروغ گفتن
white lies دروغ مصلحتآمیز
white lie دروغ سفید
leasing دروغ گویی
to tell a lie دروغ گفتن
bunged ساقی دروغ
bung ساقی دروغ
weasels دروغ گفتن
weasel دروغ گفتن
false oath سوگند دروغ
to lie in one's throat دروغ شاخدارگفتن
to give the lie to دروغ در اوردن
whiff دروغ گفتن
to forge a lie دروغ بافتن
thumper دروغ شاخدار
they suspect him of lying دروغ باومیبرند
bunging ساقی دروغ
fairy tales دروغ شگفتانگیز
in reproof of lying درنکوهش دروغ
disinformation دروغ پراکنی
fairy tale دروغ شگفتانگیز
fairy tale دروغ شاخدار
fairy tales دروغ شاخدار
perjuring شهادت دروغ دادن
whiff دروغ در چیزی گفتن
perjuring قسم دروغ خوردن
perjuring گواهی دروغ دادن
perjuring سوگند دروغ خوردن
perjures شهادت دروغ دادن
perjures قسم دروغ خوردن
falsism سخن دروغ و بی مزه
fabulously بشکل افسانه یا دروغ
he tipped me the traveller دروغ بمن گفت
lie detector دستگاه کشف دروغ
he scorns to lie از دروغ گفتن عاردارد
it sounds false دروغ بنظر میرسد
false witness گواهی یاشهادت دروغ
he lied to me بمن دروغ گفت
plumper دروغ صرف سقوط
perjures گواهی دروغ دادن
perjures سوگند دروغ خوردن
perjure شهادت دروغ دادن
white lie <idiom> دروغ مصلحت آمیز
travellers tell fine tales جهاندیده بسیارگوید دروغ
forswears سوگند دروغ خوردن
forswearing سوگند دروغ خوردن
forswear سوگند دروغ خوردن
A white lie . دروغ مصلحت آمیز
to persuade oneself به خود دروغ گفتن
to forswear oneself سوگند دروغ خوردن
to lie like a gasmeter دروغ بزرگ گفتن
bouncer دروغ بزرگ وفاحش
to swore falsely سوگند دروغ خوردن
manswear سوگند دروغ خوردن
perjure قسم دروغ خوردن
perjure گواهی دروغ دادن
perjure سوگند دروغ خوردن
white lie دروغ مصلحت آمیز
bouncers دروغ بزرگ وفاحش
to scruple lying از دروغ گفتن بیم داشتن
forsworn سوگند دروغ یاد کرده
perjured نقص عهد کرده دروغ
trump up دروغ بافتن تهمت زدن
belie دروغ دراوردن خیانت کردن
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
She is a habitual liar. روی عادت دروغ می گوید
he lied to my face توی چشم من دروغ گفت
pseudologist کسیکه مرتبا دروغ میگوید
plumper فربه کننده دروغ محض
mythomania جنون دروغ یا اغراق گویی
disbelieves اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieved اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
one or other of you lies یکی از شما دو تن دروغ می گوید
disbelieve اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
jactitation of marriage دعوی دروغ نسبت به زناشویی
pseudologer کسیکه مرتبا دروغ میگوید
belied دروغ دراوردن خیانت کردن
disbelieving اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
belying دروغ دراوردن خیانت کردن
it seems to me he is lying بنظرم میرسد دروغ میگوید
belies دروغ دراوردن خیانت کردن
thumper ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
pseuds پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseud پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
polygraph ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
pseudo پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
polygraphs ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
Dont spin such yarns . Dont tell lies. دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
i would sooner die than lie مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
makings درامد
gainings درامد
prelusion درامد
it wasprologue to the nextmove درامد
total revenue درامد کل
total income درامد کل
comings in درامد
returns درامد
returned درامد
returning درامد
earning درامد
proceeds درامد
admission درامد
hatches درامد
means درامد
income درامد
earnings درامد
return درامد
remunerative پر درامد
emolument درامد
emoluments درامد
admissions درامد
hatch درامد
hatched درامد
revenue درامد
only death does not tell lies تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
perjurer کسیکه در دادگاه مغایرباسوگند خود دروغ بگوید
perjured سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
now this man was lying باید دانست که این مرد دروغ میگفت
money income درامد پولی
municipal revenue درامد شهرداری
national income درامد ملی
median income درامد میانی
median income درامد متوسط
mean income درامد متوسط
Inland Revenue درامد داخلی
preludes پیش درامد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com