English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
fib دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbed دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbing دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibs دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
Other Matches
perjurer کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
gab دروغ گفتن
to tell a lie دروغ گفتن
weasels دروغ گفتن
whiff دروغ گفتن
weasel دروغ گفتن
belies دروغ گفتن
equivocate دروغ گفتن
prevaricating دروغ گفتن
equivocated دروغ گفتن
equivocates دروغ گفتن
equivocating دروغ گفتن
prevaricate دروغ گفتن
prevaricated دروغ گفتن
prevaricates دروغ گفتن
belying دروغ گفتن
lies :دروغ گفتن
lay to دروغ گفتن
belied دروغ گفتن
belie دروغ گفتن
lie دروغ گفتن
lied :دروغ گفتن
rouser دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
whiff دروغ در چیزی گفتن
he scorns to lie از دروغ گفتن عاردارد
to lie like a gasmeter دروغ بزرگ گفتن
to persuade oneself به خود دروغ گفتن
to scruple lying از دروغ گفتن بیم داشتن
i would sooner die than lie مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
perjury قسم دروغ گواهی دروغ
it is u.for him to tell a lie دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
fraud پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
frauds پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
fables دروغ
calumny دروغ
equivocation دروغ
fibster دروغ گو
fable دروغ
lie دروغ
calumnies دروغ
fibs دروغ
false دروغ
falsehood دروغ
fibbing دروغ
falsity دروغ
fib دروغ
lied دروغ
perjurious دروغ
lies دروغ
falsehoods دروغ
fibbed دروغ
untrue دروغ
false accusation دروغ
bung ساقی دروغ
jack o' lantern دروغ نور
fictitiousness بخودبستگی دروغ
fairy tales دروغ شگفتانگیز
bunged ساقی دروغ
A pack of lies . یک مشت دروغ
A transparent (blatant)lie. دروغ شاخدار
disinformation دروغ پراکنی
falsehoods سخن دروغ
falsehood سخن دروغ
fairy tales دروغ شاخدار
fictions وهم دروغ
fiction وهم دروغ
falsely بطور دروغ
fairy tale دروغ شاخدار
pathometer دروغ سنج
white lies دروغ مصلحتآمیز
bungs ساقی دروغ
white lie دروغ سفید
white lies دروغ سفید
bunging ساقی دروغ
fairy tale دروغ شگفتانگیز
lie detector دروغ سنج
to forge a lie دروغ بافتن
ruise اخبار دروغ
in reproof of lying درنکوهش دروغ
jactation دعوی دروغ
they suspect him of lying دروغ باومیبرند
it proved false دروغ بود
it proved false دروغ درامد
thumper دروغ شاخدار
tarradiddle دروغ کوچک
taradiddle دروغ کوچک
jactitation دعوی دروغ
swearword قسم دروغ
to give the lie to دروغ در اوردن
to lie in one's throat دروغ شاخدارگفتن
false oath سوگند دروغ
false oath قسم دروغ
falseness دروغ بودن
pseudologia fantastica دروغ پردازی
leasing دروغ گویی
pseudology دروغ گویی
to spin yarns دروغ ساختن
to invent stories دروغ ساختن
perjuring شهادت دروغ دادن
he lied to me بمن دروغ گفت
perjure شهادت دروغ دادن
perjures شهادت دروغ دادن
false witness گواهی یاشهادت دروغ
perjuring سوگند دروغ خوردن
lie detector دستگاه کشف دروغ
perjuring گواهی دروغ دادن
perjuring قسم دروغ خوردن
white lie دروغ مصلحت آمیز
A white lie . دروغ مصلحت آمیز
white lie <idiom> دروغ مصلحت آمیز
manswear سوگند دروغ خوردن
falsism سخن دروغ و بی مزه
plumper دروغ صرف سقوط
bouncers دروغ بزرگ وفاحش
perjures قسم دروغ خوردن
to swore falsely سوگند دروغ خوردن
forswearing سوگند دروغ خوردن
forswears سوگند دروغ خوردن
he tipped me the traveller دروغ بمن گفت
bouncer دروغ بزرگ وفاحش
fabulously بشکل افسانه یا دروغ
it sounds false دروغ بنظر میرسد
travellers tell fine tales جهاندیده بسیارگوید دروغ
to forswear oneself سوگند دروغ خوردن
perjure سوگند دروغ خوردن
perjure گواهی دروغ دادن
perjures گواهی دروغ دادن
perjure قسم دروغ خوردن
forswear سوگند دروغ خوردن
perjures سوگند دروغ خوردن
belies دروغ دراوردن خیانت کردن
pseudologer کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologist کسیکه مرتبا دروغ میگوید
belie دروغ دراوردن خیانت کردن
disbelieves اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieving اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
belied دروغ دراوردن خیانت کردن
belying دروغ دراوردن خیانت کردن
She is a habitual liar. روی عادت دروغ می گوید
trump up دروغ بافتن تهمت زدن
he lied to my face توی چشم من دروغ گفت
it seems to me he is lying بنظرم میرسد دروغ میگوید
disbelieved اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieve اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
perjured نقص عهد کرده دروغ
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
plumper فربه کننده دروغ محض
forsworn سوگند دروغ یاد کرده
jactitation of marriage دعوی دروغ نسبت به زناشویی
one or other of you lies یکی از شما دو تن دروغ می گوید
mythomania جنون دروغ یا اغراق گویی
polygraph ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
pseudo پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
thumper ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
polygraphs ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
pseud پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseuds پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
Dont spin such yarns . Dont tell lies. دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
now this man was lying باید دانست که این مرد دروغ میگفت
perjurer کسیکه در دادگاه مغایرباسوگند خود دروغ بگوید
perjured سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
only death does not tell lies تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
suborn به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
knight of the post کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
all folls day روز دروغ وشوخی مثل روز سیزدهم نوروز
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
retail bin انبار اقلام جزئی یا اماد جزئی
combat resolution تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
to answer in the a اری گفتن بله گفتن
greeted درود گفتن تبریک گفتن
greet درود گفتن تبریک گفتن
greets درود گفتن تبریک گفتن
sputtered تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
portions جزئی
parcels جزئی از یک کل
portion جزئی
trifling جزئی
hexamerous شش جزئی
rush جزئی
snatches جزئی
fiddling جزئی
adaphorous جزئی
sexpartite شش جزئی
rushed جزئی
smallest جزئی کم
snatchy جزئی
remoter جزئی
remoter جزئی کم
nominal جزئی
ternal سه جزئی
remote جزئی
piddling جزئی
remotest جزئی کم
inappreciable جزئی
smaller جزئی کم
small جزئی کم
snatch جزئی
snatching جزئی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com