English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
pseudologia fantastica دروغ پردازی
Other Matches
perjurer کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
fibbed دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
rouser دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
fib دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbing دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibs دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
perjury قسم دروغ گواهی دروغ
post processing پس پردازی
supererogation بس پردازی
multiprocessing چند پردازی
list processing لیست پردازی
phraseology عبارت پردازی
priority processing اولویت پردازی
reminiscences خاطره پردازی
Verbosity. Rhetoric. عبارت پردازی
reminiscence خاطره پردازی
dp داده پردازی
symbolism نشان پردازی
data processing داده پردازی
preprocessing پیش پردازی
batch processing دسته پردازی
call processing فراخوان پردازی
exocathection برون پردازی
head in the clouds <idiom> رویا پردازی
endocathection به خود پردازی
teleprocessing دور پردازی
theorization نظریه پردازی
file processing پرونده پردازی
image processing تصویر پردازی
ideation اندیشه پردازی
document processing متن پردازی
rhythmization نواخت پردازی
circumstantiality حاشیه پردازی
naturalism طبیعت پردازی
crystal pulling بلور پردازی
Synectics بدیعه پردازی
symbolization نماد پردازی
data processing center مرکزداده پردازی
supererogatory وابسته به بس پردازی
verbiage درازگویی سخن پردازی
fantasised وهم پردازی کردن
versification شاعری قافیه پردازی
scientific data processing داده پردازی علمی
yarn افسانه پردازی کردن
locution سبک عبارت پردازی
locutions سبک عبارت پردازی
wordprocessing program برنامه واژه پردازی
fantasises وهم پردازی کردن
fantasising وهم پردازی کردن
fantasize وهم پردازی کردن
business data processing داده پردازی تجاری
data processing center مرکز داده پردازی
yarns افسانه پردازی کردن
logomachy بازی واژه پردازی
distributed data processing داده پردازی توزیعی
dp manager مدیر داده پردازی
edp manager مدیرداده پردازی الکترونیکی
hypergnosis نکته پردازی بیمارگون
hypergnosia نکته پردازی بیمارگون
oratory فن خطابه سخن پردازی
settings گیرش صحنه پردازی
businedd data processing داده پردازی تجاری
setting گیرش صحنه پردازی
fantasized وهم پردازی کردن
fantasizes وهم پردازی کردن
fantasizing وهم پردازی کردن
list processing langauge زبان لیست پردازی
multiprocessing system سیستم چند پردازی
bribe رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribed رشوه پردازی پرداخت نامشروع
indemnification تاوان پردازی جبران زیان
bribes رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribing رشوه پردازی پرداخت نامشروع
She takes great care of her appearance خیلی بسرو وضع خود می پردازی
rated through put ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
lie دروغ
falsity دروغ
untrue دروغ
fable دروغ
false دروغ
fables دروغ
lies دروغ
fibs دروغ
lied دروغ
equivocation دروغ
false accusation دروغ
fibster دروغ گو
perjurious دروغ
fib دروغ
falsehoods دروغ
calumny دروغ
calumnies دروغ
falsehood دروغ
fibbing دروغ
fibbed دروغ
in reproof of lying درنکوهش دروغ
to forge a lie دروغ بافتن
to invent stories دروغ ساختن
it proved false دروغ درامد
to give the lie to دروغ در اوردن
ruise اخبار دروغ
to spin yarns دروغ ساختن
they suspect him of lying دروغ باومیبرند
jactitation دعوی دروغ
jack o' lantern دروغ نور
it proved false دروغ بود
pathometer دروغ سنج
tarradiddle دروغ کوچک
taradiddle دروغ کوچک
jactation دعوی دروغ
white lies دروغ سفید
white lies دروغ مصلحتآمیز
white lie دروغ سفید
falseness دروغ بودن
disinformation دروغ پراکنی
swearword قسم دروغ
fairy tales دروغ شاخدار
fairy tales دروغ شگفتانگیز
fairy tale دروغ شاخدار
A transparent (blatant)lie. دروغ شاخدار
A pack of lies . یک مشت دروغ
pseudology دروغ گویی
to lie in one's throat دروغ شاخدارگفتن
lay to دروغ گفتن
lie detector دروغ سنج
to tell a lie دروغ گفتن
fairy tale دروغ شگفتانگیز
equivocating دروغ گفتن
falsely بطور دروغ
falsehood سخن دروغ
falsehoods سخن دروغ
equivocate دروغ گفتن
whiff دروغ گفتن
weasel دروغ گفتن
weasels دروغ گفتن
bunged ساقی دروغ
bunging ساقی دروغ
fiction وهم دروغ
fictions وهم دروغ
belying دروغ گفتن
prevaricate دروغ گفتن
prevaricated دروغ گفتن
prevaricates دروغ گفتن
prevaricating دروغ گفتن
equivocated دروغ گفتن
belie دروغ گفتن
gab دروغ گفتن
belied دروغ گفتن
belies دروغ گفتن
bungs ساقی دروغ
thumper دروغ شاخدار
false oath سوگند دروغ
fictitiousness بخودبستگی دروغ
leasing دروغ گویی
false oath قسم دروغ
lies :دروغ گفتن
lied :دروغ گفتن
equivocates دروغ گفتن
bung ساقی دروغ
lie دروغ گفتن
perjure سوگند دروغ خوردن
perjures قسم دروغ خوردن
perjures گواهی دروغ دادن
perjure گواهی دروغ دادن
perjure قسم دروغ خوردن
perjures سوگند دروغ خوردن
perjure شهادت دروغ دادن
it sounds false دروغ بنظر میرسد
to forswear oneself سوگند دروغ خوردن
he scorns to lie از دروغ گفتن عاردارد
he lied to me بمن دروغ گفت
white lie دروغ مصلحت آمیز
bouncers دروغ بزرگ وفاحش
falsism سخن دروغ و بی مزه
to lie like a gasmeter دروغ بزرگ گفتن
travellers tell fine tales جهاندیده بسیارگوید دروغ
perjures شهادت دروغ دادن
perjuring سوگند دروغ خوردن
manswear سوگند دروغ خوردن
whiff دروغ در چیزی گفتن
A white lie . دروغ مصلحت آمیز
lie detector دستگاه کشف دروغ
white lie <idiom> دروغ مصلحت آمیز
bouncer دروغ بزرگ وفاحش
to persuade oneself به خود دروغ گفتن
to swore falsely سوگند دروغ خوردن
forswear سوگند دروغ خوردن
forswearing سوگند دروغ خوردن
fabulously بشکل افسانه یا دروغ
perjuring قسم دروغ خوردن
perjuring گواهی دروغ دادن
forswears سوگند دروغ خوردن
perjuring شهادت دروغ دادن
plumper دروغ صرف سقوط
he tipped me the traveller دروغ بمن گفت
false witness گواهی یاشهادت دروغ
disbelieved اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieving اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
disbelieves اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com