Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (5 milliseconds)
English
Persian
coram popula
درپیش عموم
Other Matches
forenamed
درپیش
frontwards
درپیش
aforenamed
نامبرده درپیش
Difficult times lie ahead.
دوران سختی درپیش است
coram non judice
درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
indecent exposure
نمودار سازی تن برهنه درپیش مردم
gallant
متعارف وخوش زبان درپیش زنان
public
عموم
universal applause
عموم
public spiritedness
خیرخواهی عموم
the public
عموم مردم
publicly
در نظر عموم
publicized
به اطلاع عموم رساندن
publicizes
به اطلاع عموم رساندن
publicizing
به اطلاع عموم رساندن
publicly useful
سودمند برای عموم
By common consent.
به تصدیق همه ( عموم )
publicize
به اطلاع عموم رساندن
publicising
به اطلاع عموم رساندن
open to the public
واضح درنظر عموم
notify the public
به اطلاع عموم رساندن
commonable
قابل استفاده عموم
publitize
به اطلاع عموم رساندن
for the public good
برای خیر عموم
publicised
به اطلاع عموم رساندن
publicises
به اطلاع عموم رساندن
to burst upon the view
ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
discommon
ازدسترس عموم بیرون اوردن
forum
بازار محل اجتماع عموم
common goods
کالای مورد نیاز عموم
forums
بازار محل اجتماع عموم
common user items
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
paradoxes
عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
paradox
عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
domain
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
the public are hereby notified
بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
Open to the publice.
ورود برای عموم آزاد است
domains
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
common user supplies
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
proprietary company
شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
cry up
نزد عموم ارج ومنزلت یافتن زیاد ستودن
eminent domain
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
debutant
نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
deodand
چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
public
سرویس ارسال داده برای عموم . مثل سیستم تلفن اصلی در یک کشور
library
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
libraries
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
limelight
قسمتی ازصحنه نمایش که بوسیله نورافکن روشن شده باشد محل موردتوجه وتماشای عموم
common carrier
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
chalk
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalked
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalking
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalks
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
dediction of way
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com