Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
on the dole
<idiom>
دریافت خیر وسعادت
Other Matches
eudemonism
اخلاقیاتی که منظوران فراهم کردن خوشی وسعادت است
DSR
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
checks
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
acknowledge
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
discernment
دریافت
inception
دریافت
apprehension
دریافت
receipts
دریافت
receipt
دریافت
mental perception
دریافت
collections
دریافت
percipience
دریافت
sensing
دریافت
synecdoche
هم دریافت
receiving
دریافت
sentience
دریافت
deliveries
دریافت
collection
دریافت
apperception
دریافت
delivery
دریافت
comprehension
دریافت
receptions
دریافت
reception
دریافت
apprehensions
دریافت
transmission/reception of messages
دریافت
comprehensions
دریافت
receivers
دریافت کننده
answer/originate
دریافت / ارسال
audio reception
دریافت صوتی
recovers
دریافت کردن
perception
دریافت احساس
collection of goods
دریافت کالا
collecting of the current
دریافت جریان
perceptions
دریافت احساس
collecting main
شبکه دریافت
recipients
دریافت کنندگان
reception
دریافت پذیرش
getter
دریافت کننده
receptions
دریافت پذیرش
payees
دریافت کننده
receiver
متصدی دریافت
receiver
دریافت کننده
recover
دریافت کردن
recovering
دریافت کردن
acquiring
دریافت کردن
acquires
دریافت کردن
acquire
دریافت کردن
recipients
دریافت کننده
recipient
دریافت کنندگان
recipient
دریافت کننده
draw
دریافت کردن
draws
دریافت کردن
payee
دریافت کننده
receivers
متصدی دریافت
handshaking
آماده دریافت
hear from
<idiom>
دریافت نامه
pull down
دریافت کردن
receive
دریافت کردن
recieve
دریافت کردن
recieve only
دریافت محض
recipiency
قوه دریافت
come into
<idiom>
دریافت کردن
pick up
<idiom>
دریافت کردن
percept
دریافت ادراکی
receivable
دریافت کردنی
catcher's side
سمت دریافت
long distance reception
دریافت دور
receives
دریافت کردن
receipt
رسید پیام دریافت شد
receipts
دریافت رسید دادن
receipt
دریافت رسید دادن
outed
دریافت کننده سرویس
sink
دریافت انتهای خط ارتباتی
intuitions
کشف دریافت ناگهانی
boost
کمک دریافت شده
boosted
کمک دریافت شده
boosting
کمک دریافت شده
boosts
کمک دریافت شده
pick up
<idiom>
دریافت صدای رادیو و...
mortality
قابلیت دریافت ضایعات
out-
دریافت کننده سرویس
automatic send/reciever
ارسال و دریافت خودکار
out
دریافت کننده سرویس
intuition
کشف دریافت ناگهانی
obtain
گرفتن یا دریافت کردن
sinks
دریافت انتهای خط ارتباتی
obtained
گرفتن یا دریافت کردن
obtains
گرفتن یا دریافت کردن
receipts
رسید پیام دریافت شد
bills receivable
بروات قابل دریافت
bills receivable
براتهای دریافت کردنی
payees
دریافت کننده وجه
payee
دریافت کننده پول
payee
دریافت کننده وجه
consignee
دریافت کننده محموله
mail call
دریافت نامه از پستخانه
asr
ارسال و دریافت اتوماتیک
received data
داده دریافت شده
payees
دریافت کننده پول
goods received note
برگه دریافت کالا
deferred income
پیش دریافت درامد
fee charged
هزینه دریافت شده
gripping
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
hold
دریافت کردن گرفتن توقف
hand out
حریف دریافت کننده سرویس
holds
دریافت کردن گرفتن توقف
charges collect
هزینه نقدا" دریافت میشود
i/o
مربوط به ارسال یا دریافت داده
garble
اشتباه درارسال و دریافت پیام
grips
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gripped
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
grip
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
input
کامپیوتری که داده دریافت میکند
pass reciever
دریافت کننده مجاز پاس
drew
دریافت کرد ناتمام گذاشت
annuitant
دریافت دارنده مقرری سالانه
administrative lead time
زمان اداری دریافت اماد
cash
دریافت کردن صندوق پول
collects
بدست آوردن یا دریافت داده
collecting
بدست آوردن یا دریافت داده
collect
بدست آوردن یا دریافت داده
cashes
دریافت کردن صندوق پول
inputted
کامپیوتری که داده دریافت میکند
gathered
دریافت داده از منابع مختلف
gather
دریافت داده از منابع مختلف
cc
هزینه نقدا" دریافت میشود
cashed
دریافت کردن صندوق پول
cashing
دریافت کردن صندوق پول
get a fix on something
<idiom>
نامه الکترونی دریافت کردن
surprise dosage
دریافت دوز ناگهانی اتمی
pick up
<idiom>
سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
collections
عمل دریافت داده از منابع مختلف
zction for dammages
اقدام برای دریافت خسارت وارده
suicide pass
پاس به دریافت کننده از پشت سرش
facsimile transceiver
واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
challenge
[of a dog]
پارس سگی
[پس از دریافت بوی شکار]
flat pass
پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
freight collect
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
answer/originate
که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
cut block
سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
tollbooth
گیشه دریافت عوارض راه نواقل
inscrutably
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
carriage forward
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
modes
حالت کامپیوتر برای دریافت داده
I look forward to receiving your reply.
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
tolbooth
گیشه دریافت عوارض راه نواقل
mode
حالت کامپیوتر برای دریافت داده
secondary
وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
demand
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
telecommunications
فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی
collection
عمل دریافت داده از منابع مختلف
hitch
کامل کردن پاس به دریافت کننده
cover
اماده شدن برای دریافت توپ
demands
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demanded
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
coverings
اماده شدن برای دریافت توپ
hitching
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched
کامل کردن پاس به دریافت کننده
covers
اماده شدن برای دریافت توپ
procurement lead time
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
broadcast
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcasts
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
go backdoor
جاگیری در پشت مدافع برای دریافت پاس
huddle
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
freight release
بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
huddled
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
huddles
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
huddling
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
event focus
که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
terminals
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
terminal
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
tight end
مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
communication
فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن
to i. any one into abenefice
کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
communication
ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
goes
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
go
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
sizar
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
sizer
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
He gets paid wering different hats .
به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
answering
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
primary reciever
دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
answer
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answers
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
asr
وسیله یا ترمینالی که میتواند اطلاعات را ارسال و دریافت کند
answered
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
tonnage
حقوق گمرکی که از کشتیها به نسبت بارشان دریافت میشود
electronic
سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
transceiver
گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند
go baseline
حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
spinner play
حمله یک نفره با دریافت توپ و چرخیدن یک دایره کامل
standoff half
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com