Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
pick up <idiom> |
دریافت صدای رادیو و... |
|
|
Other Matches |
|
blooper |
صدای نامطبوع رادیو |
facsimile |
روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو |
facsimiles |
روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو |
radio wave |
امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو |
radio telephone |
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی |
radio-telephones |
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی |
radio-telephone |
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی |
DSR |
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد |
honked |
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان |
honks |
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان |
honking |
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان |
honk |
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان |
acrophony |
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف |
voices |
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند |
synthesisers |
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند |
synthesizer |
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند |
ping |
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار |
synthesizers |
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند |
pinging |
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار |
pinged |
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار |
voicing |
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند |
pings |
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار |
voice |
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند |
checked |
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر |
check |
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر |
checks |
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر |
contraltos |
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه |
contralto |
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه |
monophthong |
صدای ساده وتنها صدای بسیط |
chortling |
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن |
chortles |
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن |
chortled |
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن |
chortle |
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن |
phut |
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله |
acknowledge |
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است |
acknowledges |
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است |
acknowledging |
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است |
skirl |
صدای زیر صدای نی انبان |
radioing |
رادیو |
aligning tool |
رادیو |
neutralizing tool |
رادیو |
radios |
رادیو |
radio |
رادیو |
a radio |
رادیو |
receiving set |
رادیو |
radioed |
رادیو |
broadcasting |
رادیو |
wireless |
رادیو |
wirelesses |
رادیو |
radio telescope |
رادیو تلسکوپ |
schematic diagram |
نقشه رادیو |
broadcasting station |
ایستگاه رادیو |
radioactivity |
رادیو اکتیویته |
radio telescopes |
رادیو تلسکوپ |
radiotrician |
تکنیسین رادیو |
banana pin |
دو شاخه رادیو |
skiagraphy |
رادیو گرافی |
radiography |
عکسبرداری رادیو |
battery receiver |
رادیو باتری |
radioisotope |
رادیو اکتیو |
receptacles |
ژاک رادیو |
receptacle |
ژاک رادیو |
radiotelegraph |
رادیو تلگراف |
radio tube |
لامپ رادیو |
radio star |
اختر رادیو |
radio set |
دستگاه رادیو |
radio engineering |
مهندسی رادیو |
radio button |
دکمه رادیو |
radio relay |
رادیو رله |
radio frequency choke |
چوک رادیو |
air cell a battery |
باتری رادیو |
radiometer |
رادیو متر |
radio engineering |
تکنیک رادیو |
radioisotope |
رادیو ایزوتوپ |
radioactive |
رادیو اکتیو |
aerial |
آنتن هوایی رادیو |
on the air <idiom> |
بخشاز رادیو وتلوزیون |
radial |
محوری مربوط به رادیو |
wave band |
دسته امواج رادیو |
tune in <idiom> |
پخش از رادیو وتلوزیون |
radio prospecting |
کشف معادن با رادیو |
radials |
محوری مربوط به رادیو |
universal receiver |
رادیو برق و باتری |
aerials |
انتن هوایی رادیو |
buzz |
هوم کردن رادیو |
radiocast |
توسط رادیو گستردن |
radiotelephony |
مکالمه رادیو تلفنی |
buzzing |
هوم کردن رادیو |
buzzes |
هوم کردن رادیو |
airwave |
امواج رادیو و تلویزیون |
radon |
ماده رادیو اکتیو |
l antenna |
انتن معمولی رادیو |
inverted l antenna |
انتن معمولی رادیو |
buzzed |
هوم کردن رادیو |
radioluminescence |
رادیو لومینه سانس |
cryptoperiod |
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز |
radiophotograph |
انتقال عکس بوسیله رادیو |
low tension battery |
باتری فشار ضعیف رادیو |
airborne radio relay |
سیستم رادیو رله هوابرد |
radiostrontium |
استرونتیوم رادیو اکتیو استرونیتوم 09 |
tuned radio frequency receiver |
رادیو با بسامد میزان شده |
radiosonde |
دستگاه رادیو سوند هواسنجی |
banana jack |
مادگی در رادیو برای دوشاخه |
Susurrus |
صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد |
twangs |
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن |
twanging |
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن |
twang |
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن |
twanged |
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن |
decay |
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین |
decays |
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین |
decaying |
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین |
decayed |
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین |
radiobroadcast |
پخش و سخن پراکنی بوسیله رادیو |
To turn on the light(radio, T. V). |
چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن |
transmissions |
وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,.. |
transmission |
وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,.. |
radiotherapy |
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی |
To turn off the lights. (T. V. ,radio). |
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن |
air time |
زمانپخش برنامههای رادیو یا تلویزیون روی آنتن |
radiobiology |
مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو |
to tune in TV [radio] |
روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن |
relays |
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره |
relayed |
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره |
relay |
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره |
communication |
رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود |
disc jockey |
کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد |
disc jockeys |
کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد |
tuners |
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره |
tuner |
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره |
tu whit tu whoo |
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد |
tu-whit tu-whoo |
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد |
sound effects |
عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود |
out side |
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش |
thumped |
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن |
thumps |
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن |
thump |
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن |
tinkled |
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن |
tinkles |
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن |
tinkling |
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن |
tinkle |
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن |
thumping |
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن |
faxes |
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو |
faxing |
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو |
faxed |
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو |
fax |
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو |
spacing impulse |
نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است |
wide area network |
شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند |
comprehensions |
دریافت |
apprehension |
دریافت |
collections |
دریافت |
receptions |
دریافت |
collection |
دریافت |
discernment |
دریافت |
receipts |
دریافت |
sentience |
دریافت |
comprehension |
دریافت |
apperception |
دریافت |
synecdoche |
هم دریافت |
reception |
دریافت |
apprehensions |
دریافت |
delivery |
دریافت |
deliveries |
دریافت |
receiving |
دریافت |
receipt |
دریافت |
percipience |
دریافت |
sensing |
دریافت |
mental perception |
دریافت |
transmission/reception of messages |
دریافت |
inception |
دریافت |
sportscaster |
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی |
sportscasts |
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی |
sportscasters |
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی |
sportscast |
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی |
catcher's side |
سمت دریافت |
handshaking |
آماده دریافت |
recieve |
دریافت کردن |
recieve only |
دریافت محض |
pick up <idiom> |
دریافت کردن |
payee |
دریافت کننده |
hear from <idiom> |
دریافت نامه |
receive |
دریافت کردن |
reception |
دریافت پذیرش |
recipiency |
قوه دریافت |
receivable |
دریافت کردنی |
receptions |
دریافت پذیرش |
recover |
دریافت کردن |
recovering |
دریافت کردن |
receivers |
متصدی دریافت |
recovers |
دریافت کردن |
long distance reception |
دریافت دور |
payees |
دریافت کننده |
percept |
دریافت ادراکی |
perceptions |
دریافت احساس |
perception |
دریافت احساس |
receives |
دریافت کردن |
come into <idiom> |
دریافت کردن |
receiver |
دریافت کننده |
pull down |
دریافت کردن |
recipient |
دریافت کننده |
recipient |
دریافت کنندگان |