English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
mail call دریافت نامه از پستخانه
Other Matches
take this letter to the post این نامه راببرید به پستخانه
posterestante پستی که در پستخانه میماند تاگیرنده برای دریافت ان مراجعه کند
hear from <idiom> دریافت نامه
get a fix on something <idiom> نامه الکترونی دریافت کردن
post offices پستخانه
post office پستخانه
postal وابسته به پستخانه
Where is the post office? پستخانه کجاست؟
posted سیستم پستی پستخانه
posts سیستم پستی پستخانه
army post office پستخانه نیروی زمینی
post سیستم پستی پستخانه
post- سیستم پستی پستخانه
post town شهری که پستخانه مستقل دارد
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
DSR سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
checks حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
affidavits شهادت نامه قسم نامه
certificates رضایت نامه شهادت نامه
credential گواهی نامه اعتبار نامه
certificate رضایت نامه شهادت نامه
acknowledge 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
receipt دریافت
discernment دریافت
receipts دریافت
transmission/reception of messages دریافت
receiving دریافت
collections دریافت
comprehension دریافت
comprehensions دریافت
inception دریافت
sentience دریافت
sensing دریافت
apprehensions دریافت
apprehension دریافت
synecdoche هم دریافت
mental perception دریافت
apperception دریافت
collection دریافت
deliveries دریافت
reception دریافت
receptions دریافت
delivery دریافت
percipience دریافت
acquires دریافت کردن
recovers دریافت کردن
acquire دریافت کردن
recieve only دریافت محض
come into <idiom> دریافت کردن
receive دریافت کردن
long distance reception دریافت دور
pick up <idiom> دریافت کردن
recovering دریافت کردن
receives دریافت کردن
payees دریافت کننده
percept دریافت ادراکی
recipiency قوه دریافت
receivable دریافت کردنی
pull down دریافت کردن
payee دریافت کننده
acquiring دریافت کردن
recover دریافت کردن
recieve دریافت کردن
recipient دریافت کنندگان
draw دریافت کردن
catcher's side سمت دریافت
receivers متصدی دریافت
receivers دریافت کننده
perception دریافت احساس
audio reception دریافت صوتی
collecting main شبکه دریافت
collection of goods دریافت کالا
receiver متصدی دریافت
receiver دریافت کننده
draws دریافت کردن
answer/originate دریافت / ارسال
collecting of the current دریافت جریان
reception دریافت پذیرش
recipients دریافت کنندگان
perceptions دریافت احساس
handshaking آماده دریافت
recipients دریافت کننده
receptions دریافت پذیرش
recipient دریافت کننده
getter دریافت کننده
obtain گرفتن یا دریافت کردن
intuitions کشف دریافت ناگهانی
sink دریافت انتهای خط ارتباتی
obtained گرفتن یا دریافت کردن
obtains گرفتن یا دریافت کردن
sinks دریافت انتهای خط ارتباتی
intuition کشف دریافت ناگهانی
received data داده دریافت شده
receipt دریافت رسید دادن
receipt رسید پیام دریافت شد
receipts دریافت رسید دادن
receipts رسید پیام دریافت شد
pick up <idiom> دریافت صدای رادیو و...
out دریافت کننده سرویس
out- دریافت کننده سرویس
outed دریافت کننده سرویس
mortality قابلیت دریافت ضایعات
on the dole <idiom> دریافت خیر وسعادت
payees دریافت کننده پول
automatic send/reciever ارسال و دریافت خودکار
bills receivable براتهای دریافت کردنی
bills receivable بروات قابل دریافت
boost کمک دریافت شده
boosted کمک دریافت شده
boosting کمک دریافت شده
consignee دریافت کننده محموله
deferred income پیش دریافت درامد
fee charged هزینه دریافت شده
goods received note برگه دریافت کالا
asr ارسال و دریافت اتوماتیک
payees دریافت کننده وجه
payee دریافت کننده پول
boosts کمک دریافت شده
payee دریافت کننده وجه
administrative lead time زمان اداری دریافت اماد
cashing دریافت کردن صندوق پول
cashes دریافت کردن صندوق پول
cashed دریافت کردن صندوق پول
cash دریافت کردن صندوق پول
gripping نیروی گرفتن ادراک و دریافت
garble اشتباه درارسال و دریافت پیام
surprise dosage دریافت دوز ناگهانی اتمی
grips نیروی گرفتن ادراک و دریافت
hand out حریف دریافت کننده سرویس
gripped نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gathered دریافت داده از منابع مختلف
annuitant دریافت دارنده مقرری سالانه
pick up <idiom> سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
collect بدست آوردن یا دریافت داده
collecting بدست آوردن یا دریافت داده
holds دریافت کردن گرفتن توقف
hold دریافت کردن گرفتن توقف
collects بدست آوردن یا دریافت داده
charges collect هزینه نقدا" دریافت میشود
gather دریافت داده از منابع مختلف
grip نیروی گرفتن ادراک و دریافت
i/o مربوط به ارسال یا دریافت داده
cc هزینه نقدا" دریافت میشود
pass reciever دریافت کننده مجاز پاس
drew دریافت کرد ناتمام گذاشت
inputted کامپیوتری که داده دریافت میکند
intelligibly واضحا چنانکه بتوان دریافت
input کامپیوتری که داده دریافت میکند
collections عمل دریافت داده از منابع مختلف
hitches کامل کردن پاس به دریافت کننده
tollbooth گیشه دریافت عوارض راه نواقل
tolbooth گیشه دریافت عوارض راه نواقل
modes حالت کامپیوتر برای دریافت داده
collection عمل دریافت داده از منابع مختلف
hitched کامل کردن پاس به دریافت کننده
carriage forward هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
demand تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demanded تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demands تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
I look forward to receiving your reply. من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
mode حالت کامپیوتر برای دریافت داده
telecommunications فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی
cover اماده شدن برای دریافت توپ
coverings اماده شدن برای دریافت توپ
answer/originate که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
challenge [of a dog] پارس سگی [پس از دریافت بوی شکار]
freight collect هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
covers اماده شدن برای دریافت توپ
suicide pass پاس به دریافت کننده از پشت سرش
flat pass پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
zction for dammages اقدام برای دریافت خسارت وارده
hitch کامل کردن پاس به دریافت کننده
facsimile transceiver واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
secondary وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
hitching کامل کردن پاس به دریافت کننده
inscrutably چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
cut block سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
broadcasts شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
freight release بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
communication ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com