Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
pass reciever
دریافت کننده مجاز پاس
Other Matches
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
recipient
دریافت کننده
getter
دریافت کننده
recipients
دریافت کننده
receivers
دریافت کننده
payees
دریافت کننده
payee
دریافت کننده
receiver
دریافت کننده
consignee
دریافت کننده محموله
out
دریافت کننده سرویس
payee
دریافت کننده وجه
payee
دریافت کننده پول
payees
دریافت کننده وجه
payees
دریافت کننده پول
outed
دریافت کننده سرویس
out-
دریافت کننده سرویس
hand out
حریف دریافت کننده سرویس
hitching
کامل کردن پاس به دریافت کننده
cut block
سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
hitch
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches
کامل کردن پاس به دریافت کننده
suicide pass
پاس به دریافت کننده از پشت سرش
flat pass
پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
goes
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
broadcasts
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
go
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
broadcast
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
answering
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
primary reciever
دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
answers
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answered
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answer
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
piggybacks
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
hitched
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
doa
شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
hitching
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitch
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
flood
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flooded
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
floods
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
hitches
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
square in
پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
legit
نمایش مجاز تاتر مجاز
transponder
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
sysgen
فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
DSR
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
acknowledges
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
authorized level of organization
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
lawful
مجاز
commissioned
مجاز
allowed
مجاز
toluene
حد مجاز
authorrized
مجاز
tropologic
مجاز
certified
مجاز
authorized
مجاز
permissible
مجاز
at liberty
مجاز
authorised
مجاز
permitted
مجاز
admissibll
مجاز
admittable
مجاز
metonymy
مجاز
admissible
مجاز
permissive
مجاز
legal
مجاز
licensed
مجاز
licensable
مجاز
allowable
مجاز
rated
مجاز
authorized allowance
سهمیه مجاز
lawfully
به طور مجاز
tolerance limit
خطای مجاز
complements
حد مجاز مکمل
legitimising
مجاز کردن
legitimizing
مجاز کردن
frees
مجاز منفصل
legitimised
مجاز کردن
permit
مجاز کردن
height clearance
ارتفاع مجاز
legitimises
مجاز کردن
authorized bank
بانک مجاز
freed
مجاز منفصل
figuratively
بطور مجاز
freeing
مجاز منفصل
free
مجاز منفصل
authorized manpower
استعدادپرسنلی مجاز
complementing
حد مجاز مکمل
authorized strength
استعداد مجاز
circuit allocated use
مدارچانلهای مجاز
idiographic
وابسته به مجاز
licit
روا مجاز
safe load
بار مجاز
legitimizes
مجاز کردن
licensing hours
زمان مجاز
permitting
مجاز کردن
permits
مجاز کردن
ban item
غیر مجاز
bag limit
حد مجاز صید
not allowed
غیر مجاز
authorized program
برنامه مجاز
on the house
<idiom>
مجاز درکاری
complemented
حد مجاز مکمل
prescribed load
بار مجاز
complement
حد مجاز مکمل
revocable contract
عقد مجاز
bona fide holder
دارنده مجاز
doses
مقدار مجاز
legitimization
مجاز کردن
trope
مجاز استعاره
troplogy
مجاز گوئی
legitimize
مجاز کردن
legitimized
مجاز کردن
delegation of authority
مجاز شمردن
allowable stress
تنش مجاز
admitance
روا مجاز
unauthorized
غیر مجاز
allowances
میزان مجاز
dosing
مقدار مجاز
maximum prr ermissible
مجاز حداکثر
justifiability
مجاز بودنی
speed limits
سرعت مجاز
setting
شدت مجاز
settings
شدت مجاز
metonym
مجاز مرسل
allowable level
تراز مجاز
working stress
تنش مجاز
dose
مقدار مجاز
dosed
مقدار مجاز
allowable cargo load
حداکثربار مجاز
contraband
غیر مجاز
allowable cargo load
بار مجاز
allowed vibrations
ارتعاشهای مجاز
allowable load
بار مجاز
speed limit
سرعت مجاز
permissible load
بار مجاز
allowance
میزان مجاز
permissible velocity
سرعت مجاز
tolerances
تفاوت مجاز
permissibly
بطور مجاز
working load
بار مجاز
authorise
مجاز نمودن
fair game
شکار مجاز
tolerances
خطای مجاز
tolerance
تفاوت مجاز
accredited
مجاز معتبر
permissible velocity
تندی مجاز
impermissible
غیر مجاز
authorised clerk
واسطه مجاز
tolerance
خطای مجاز
permissible deviation
تفاوت مجاز
permissible dosage
دوز مجاز
personnel authorization
سطح پرسنلی مجاز
licitly
بطور مجاز یا مشروع
peak strenght
حداکثر استعداد مجاز
safe loads tables
جداول بارهای مجاز
circuit allocated use
سهمیه مدارهای مجاز
personnel authorization
جدول پرسنلی مجاز
acceptance tolerance
حد مجاز قابل قبول
tare
وزن مجاز یک فرف
twenty four hour charge rate
امپر مجاز باتری
security
مشخصات کاربران مجاز
permissible dosage
میزان داروی مجاز
table of allowance
جدول سهمیه مجاز
prescribed load
بار مهمات مجاز
forbidden band
نوار غیر مجاز
allowable cabin load
بار مجاز هواپیما
authorized parts list
لیست قطعات مجاز
rating
نحوه عملکرد مجاز
authorized allowance supplies
سهمیه مجاز اماد
maximum permissible load
بار مجاز حداکثر
authorized manpower
نیروی انسانی مجاز
authorized allowance supplies
سهمیه اماد مجاز
ranges
مجموعه مقادیر مجاز
illigal character
دخشه غیر مجاز
ranged
مجموعه مقادیر مجاز
illigal character
کاراکتر غیر مجاز
maximum permissible voltage
ولتاژ مجاز حداکثر
tensile stress
تنش کششی مجاز
range
مجموعه مقادیر مجاز
maximum allowable concentration
حداکثر غلظت مجاز
ratings
نحوه عملکرد مجاز
allowed energy levels
ترازهای انرژی مجاز
numbers
مجموعه مقادیر مجاز
number
مجموعه مقادیر مجاز
authorized parts list
سهمیه مجاز قطعات
allowed quantum state
حالت کوانتومی مجاز
manpower cieling
حداکثرنیروی انسانی مجاز
illicit advertising
تبلیغ غیر مجاز
taxi stand
ماندگاه مجاز تاکسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com