Dictiornary-Farsi | دریانشین ساکن دریا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
pelagian	دریانشین ساکن دریا


Other Matches

pelagic	ساکن دریا
slack water	موقع سکون وارامش اب دریا اب ساکن
pelagic	دریایی دریانشین
continental shelf	مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide	کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity	نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level	سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
holding anchorage	لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
mean sea level	ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
stiller	ساکن
still	ساکن
statist	ساکن
occupiers	ساکن
occupier	ساکن
habitant	ساکن
static	ساکن
lodger	ساکن
lodgers	ساکن
slack water	اب ساکن
inert	ساکن
stills	ساکن
quiescent	ساکن
stillest	ساکن
waveless	ساکن
domiciled	ساکن
abiding	ساکن
occupants	ساکن
occupant	ساکن
dwelling	ساکن
resident	ساکن
residents	ساکن
stilly	ساکن
denizens	ساکن
inhabitant	ساکن
dwellings	ساکن
abider	ساکن
dweller	ساکن
inmate	ساکن
inmates	ساکن
denizen	ساکن
resting	ساکن
irenic	ساکن
dead	ساکن
residing	ساکن
stationary	ساکن
abides	ساکن شدن
abided	ساکن شدن
colonised	ساکن شدن در
abide	ساکن شدن
colonises	ساکن شدن در
inhabit	ساکن شدن
settle	ساکن کردن
lunarian	ساکن ماه
colonizes	ساکن شدن در
colonized	ساکن شدن در
colonize	ساکن شدن در
inhabiting	ساکن شدن
colonising	ساکن شدن در
stationary wave	موج ساکن
levantine	ساکن خاور
staticize	ساکن کردن
chthonic	ساکن زیرزمین
chthonian	ساکن زیرزمین
people	ساکن شدن
peopled	ساکن شدن
peoples	ساکن شدن
peopling	ساکن شدن
breake contact	کنتاکت ساکن
levanter	ساکن خاور
level point	سطح اب ساکن
libyan	ساکن لیبی
stationary bed	بستر ساکن
stationary phase	فاز ساکن
dead load	بار ساکن
inhabits	ساکن شدن
nonresidence	غیر ساکن
woodsy	ساکن جنگل
pekingeses	ساکن شهرپکن
hibernian	ساکن ایرلند
pekineses	ساکن شهرپکن
pekinese	ساکن شهرپکن
rusticate	ساکن ده شدن
steadying	ساکن شدن
steady	ساکن شدن
steadiest	ساکن شدن
steadies	ساکن شدن
freeman	ساکن شهر
Aborigine	ساکن اولیه
northern	ساکن شمال
to animals	ساکن زمین
easterner	ساکن مشرق
easterners	ساکن مشرق
rest position	وضعیت ساکن
rest mass	جرم ساکن
denizen	ساکن کردن
nonresidency	غیر ساکن
denizens	ساکن کردن
bedlamite	ساکن تیمارستان
calm	ساکت ساکن
calmed	ساکت ساکن
calmer	ساکت ساکن
calmest	ساکت ساکن
calming	ساکت ساکن
calms	ساکت ساکن
suburbanite	ساکن حومه
townies	ساکن شهر
pacific	اقیانوس ساکن
townie	ساکن شهر
sylvan	ساکن جنگل
abhide	ساکن شدن
townee	ساکن شهر
populates	ساکن شدن
stagirite	ساکن شهر
standing wave	موج ساکن
electrostatics	الکتریسیته ساکن
state of rest	حالت ساکن
quietest	ساکن خاموش
quiet	ساکن خاموش
mountaineers	ساکن کوه
dwelt	ساکن بود
populate	ساکن شدن
hellion	ساکن جهنم
colonizing	ساکن شدن در
populating	ساکن شدن
hospitaler	ساکن بیمارستان
freemen	ساکن شهر
silvicolous	ساکن جنگل
idle position	وضعیت ساکن
sojourner	ساکن موقتی
indwell	ساکن شدن
earthling	ساکن جهان
mountaineer	ساکن کوه
domiciled in tehran	ساکن تهران
settles	ساکن کردن
static electricity	الکتریسیته ساکن
static charge	برق ساکن
dwells	ساکن بودن
static friction	اصطکاک ساکن
dwelled	ساکن بودن
isthmian	ساکن تنگه
isthmic	ساکن تنگه
static electricity	برق ساکن
seasider	ساکن دریاکنار
steadied	ساکن شدن
dwell	ساکن بودن
to inhabit a house	در خانهای ساکن شدن
rain worm	ساکن زمین دنیوی
sybarite	ساکن شهر سیباریس
teutonize	ساکن المان کردن
rest mass of the electron	جرم ساکن الکترون
riverain	ساکن ساحل رودخانه
standards	قسمت ساکن دستگاه
standard	قسمت ساکن دستگاه
static	وابسته به اجسام ساکن
non-resident corporation [American E]	شرکت غیر ساکن
non-resident company [British E]	شرکت غیر ساکن
exurbanite	ساکن خارج شهر
electro statics	علم برق ساکن
boring stay	قسمت ساکن مقابل
low lander	ساکن نواحی پست
slummer	ساکن محلات کثیف
stanch	ساکن شدن فرونشاندن
statically	در حال ایستاده یا ساکن
static generator	مولد برق ساکن
statics	ایستاشناسی مبحث اجسام ساکن
housing	چارچوب قسمت ساکن دستگاه
dwell	ساکن شدن زمان توقف
dwells	ساکن شدن زمان توقف
troll	غول یا جن ساکن غار وکوه
trolls	غول یا جن ساکن غار وکوه
double housing planner	دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
electronography	ثبت خواص الکتریسته ساکن
dwelled	ساکن شدن زمان توقف
static	الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
delphian	ساکن معبد دلف یونان
delphic	ساکن معبد دلف یونان
southeasterner	ساکن نواحی جنوب شرقی
stator	قسمت ساکن موتوریا ژنراتور
over housed	ساکن در خانه بی اندازه بزرگ
squat	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
terre tenant	متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
squats	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
squatted	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
squatting	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
green mountain boy	مرد بومی یا ساکن ورمونت
stand	قسما ساکن دستگاه مقام نوردکاری
hydro statics	علم شار وموازنه ابهای ساکن
solid-state	وسیله ذخیره حافظه با وضعیت ساکن
idlest	بی بار شدن در حال سکون ساکن
idles	بی بار شدن در حال سکون ساکن
idled	بی بار شدن در حال سکون ساکن
idle	بی بار شدن در حال سکون ساکن
sylph	روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
seminole	قبیله سرخ پوست ساکن فلوریدا
yurt	خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
yurta	خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
slovak	نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
trailerite	ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه
electrophorus	الت تولید الکتریسته ساکن بوسیله القا
sokeman	فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر